سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

نامه اي از « آويني» به برادرش در «آمريکا»

بسم الله الرحمن الرحيم
نامه اي از « آويني» به برادرش در «آمريکا»




فارس:مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پيدا کرده‌ام. اين چنين نيست؛ من زندگي يافته‌ام . عشق خميني بزرگ و عظمت فرهنگي آن چه مي‌گويد، مرا آن چنان شيفته‌ي خود ساخته است که نمي‌توانم جز به حکمتي که در حال تدوين آن هستيم بينديشم


يکي از برادران «شهيد سيد مرتضي آويني» ديربازي است که در ايالات متحده آمريکا سکونت دارد.آن چه خواهيد خواند متن تخليص شده يکي از نامه هاي مرتضي به اين برادر است.براي دريافت متن کامل اين نامه با سيد محمد آويني تماس گرفتيم.ابتدا قول مساعد داد اما زماني که براي پيگيري اين قول دوباره مزاحم ايشان شديم ، با اين جمله ساده که «پيدا نشد» اميدمان نا اميد شد و به ناچار به همين متن کوتاه شده و ناقص بسنده کنيم. اميد آن که روزي تمامي آثار آن فرزانه بي بديل از سد گزينش نزديکان و منسوبين ايشان به سلامت بگذرد و در دسترس عموم قرار گيرد.


*برادر!
دلم مي‌خواست امروز که ايران، اين پسر گم شده، بعد از قرن‌ها مي‌رود که به آغوش خانواده‌ي خويش بازگردد، در کنارم بودي و با هم زير لواي اسلام عزيز و در کنار امام خميني، اين فرزند راستين محمد(ص) و اين نشانه‌ي خدا بر زمين، جهاد مي‌کرديم.


گرفتار تاريکي بوديم که امام خميني از قلب تاريخي که مي‌رفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فرياد برآورد که «واعتصمو بحبل الله جميعا و لاتفرقوا» - همه به ريسمان خداوند چنگ بزنيد و بياويزيد و پراکنده نشويد - و ما که هنوز دست و پا مي‌زديم تا به خويشتن خويش بازگرديم، از اين سخن تازه شديم و دريافتيم که آن چه مي‌جستيم، يافته‌ايم و به يقين رسيديم. و حتي من که همواره بويي از محمد در مشام داشتم، در آغاز باور نمي‌کردم که در اين ظلمت کده‌ي زمين بتوان نقبي به سوي نور زد- که ابعاد آن چه روي داد، آن همه گسترده بود که زمين را در بر مي‌گرفت و خدا اين ترديد را که جز لمحه‌اي به طول نينجاميد بر من ببخشايد- و برق يقين بي‌هيچ واسطه‌اي بر دلم نشست، همان گونه که بر کوه سينا، و ايمان آوردم، و برادر! زمان گم شد و مکان، و کوير بود، و آن که دعوت به حق مي‌کرد محمد(ص) بود، و خدا را شکر که گوش ايمان من به آواي الله آشنا بود و نمي‌داني که چه خوش بود.



با همان عشقي که اباذر با محمد(ص) بيعت کرد، ما به امام خميني پيوستيم. و برادر، او را نديده‌اي: دست خداست بر زمين؛ آن همه به صفات خداوندي آراسته است که هنگامي که دست محبتش را بر سر شيفتگان بالا مي‌آورد، سايه‌اش زمين و آسمان را مي‌پوشاند، و آن زمان که از حکمت و عرفان سخن مي‌گويد، مي‌بيني که او خود نفس حقيقت است. من بوي خوشش را از نزديک شنيده‌ام و صورتش را ديده‌ام که قهر موسي را دارد و لطف عيسي را و آرامش سنگين محمد(ص) را .


برادر! ايران، مادر تمدن نويني است که معيارها و مقياس‌هايي ديگر دارد و حکمت و فلسفه‌اي ديگر و هنري ديگر و ... ادبياتي ديگر. من هرگز نمي توانم وسعت مکتبي و فرهنگي اين انقلاب را در اين نامه تصور کنم،‌اما برايت باز هم خواهم نوشت، هر چند که وقتم بسيار تنگ است.


مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پيدا کرده‌ام. اين چنين نيست؛ من زندگي يافته‌ام . عشق خميني بزرگ و عظمت فرهنگي آن چه مي‌گويد، مرا آن چنان شيفته‌ي خود ساخته است که نمي‌توانم جز به حکمتي که در حال تدوين آن هستيم بينديشم و جز به فرهنگي که در حال احياي آن هستيم بينديشم و جز به فرهنگي که در حال احياي آن هستيم ... و اين فرهنگ آن همه با آن فرهنگ کهنه و منحط غرب متفاوت است و آن همه از آن فاصله دارد که نمي‌توان گفت . کارم در راه خداست (في سبيل الله) و براي آن پولي دريافت نمي‌کنم.



تنها سهمي اندک از بيت‌المال مي برم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادي را که آغاز کرده‌ايم، امام خميني «جهاد سازندگي» نام نهاده است. شمشيرمان قلم است و بيل و کلنگ، و در راه سازندگي ايراني آزاد گام نهاده‌ايم؛ ايراني که منشا حرکت نوين تاريخ و خاست گاه فرهنگ نويني است که دنياي تاريک را سراسر در بر خواهد گرفت.
والسلام - برادرت مرتضي (1358)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر