سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

قرآن كريم


قرآن كريم كليك كنيد. مركز مطالعات و پ‍ژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم

حديث از پیامبر مكرم اسلام حضرت محمد(ص) 2


پیامبر مكرم اسلام (ص) فرمود: دانشمندى كه بین گروهى نادان قرار گیرد همانند انسان زنده اى است بین مردگان، و كسى كه در حال تحصیل علم باشد تمام موجودات برایش طلب مغفرت و آمرزش مى كنند، پس علم را فرا گیرید چون علم وسیله قرب و نزدیكى شما به خداوند است، و فراگیرى علم، بر هر فرد مسلمانى فریضه است.
1 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ زارَ عالِماً فَكَأنَّما زارَنی، وَ مَنْ صافَحَ عالِماً فَكأنَّما صافَحَنی، وَ مَنْ جالَسَ عالِماً فَكَأنَّما جالَسَنی، وَ مَنْ جالَسَنی فِى الدُّنْیا أجْلَسْتُهُ مَعى یَوْمَ الْقِیامَهِ.
([1]) فرمود: هر كس به دیدار و زیارت عالم و دانشمندى برود مثل آن است كه مرا زیارت كرده، هر كه با دانشمندى دست دهد و مصافحه كند مثل آن كه با من مصافحه نموده، هر شخصى همنشین دانشمندى گردد مثل آن است كه با من مجالست كرده، و هر كه در دنیا با من همنشین شود، در آخرت همنشین من خواهد گشت.
2 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ تَزَوَّجَ إمْرَأهً لِمالِها وَ كَلَهُ اللّهُ إلَیْهِ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِجَمالِها رَأى فیها ما یَكَرَهُ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِدینِها جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِكَ.
([2]) فرمود: هر كس زنى را به جهت ثروتش ازدواج كند خداوند او را به همان واگذار مى نماید، و هر كه با زنى به جهت زیبائى و جمالش ازدواج كند خوشى نخواهد دید، و كسى كه با زنى به جهت دین و ایمانش تزویج نماید خداوند خواسته هاى او را تأمین مى گرداند.
3 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ قَلَّ طَعامُهُ، صَحَّ بَدَنُهُ، وَ صَفا قَلْبُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ طَعامُهُ سَقُمَ بَدَنُهَ وَ قَسا قَلْبُهُ.
([3]) فرمود: هر كه خوراكش كمتر باشد بدنش سالم و قلبش با صفا خواهد بود، و هر كس خوراكش زیاد باشد امراض جسمى بدنش و كدورت، قلبش را فرا خواهد گرفت.
4 قالَ(صلى الله علیه وآله): لا تُشْبِعُوا، فَیُطْفأ نُورُ الْمَعْرِفَهِ مِنْ قُلُوبِكُمْ.
([4]) فرمود: شكم خود را از خوراك سیر و پر مگردانید، چون كه سبب خاموشى نور عرفان و معرفت ـ در افكار و ـ قلب هایتان مى گردد.
ـ5 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ تَوَلّى عَمَلا وَ هُوَیَعْلَمُ أنَّهُ لَیْسَ لَهُ بِأهْل، فَلْیتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ.
([5]) فرمود: هر كه ریاست و مسئولیتى را بپذیرد و بداند كه أهلیّت آن را ندارد، ـ در قبر و قیامت ـ جایگاه او پر از آتش خواهد شد.
ـ6 قالَ(صلى الله علیه وآله): إنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعیفِ الَّذی لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعیفُ الَّذی لا دینَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّی لا یَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ.
([6]) فرمود: همانا خداوند دشمن دارد آن مؤمنى را كه ضعیف و بى دین است، سؤال شد: مؤمن ضعیف و بى دین كیست؟ پاسخ داد: كسى كه نهى از منكر و جلوگیرى از كارهاى زشت نمى كند.
7 قالَ(صلى الله علیه وآله): صَدَقَهُ السِّرِّ تُطْفِىءُ الْخَطیئَهَ، كَما تُطْفِىءُ الماءُ النّارَ، وَ تَدْفَعُ سَبْعینَ باباً مِنَ الْبَلاءِ.
([7]) فرمود: صدقه اى كه محرمانه و پنهانى داده شود سبب پاكى گناهان مى باشد، همان طورى كه آب، آتش را خاموش مى كند، همچنین صدقه هفتاد نوع بلا و آفت را بر طرف مى نماید.
8 قالَ(صلى الله علیه وآله): عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ مَخافَهَ الدّاءِ، كَیْفَ لایَحْتمى مِنَ الذُّنُوبِ، مَخافَهَ النّارِ.
([8]) فرمود: تعجّب دارم از كسانى كه نسبت به خورد و خوراك خود اهمیّت مى دهند تا مبادا مریض شوند ولیكن اهمیّتى نسبت به گناهان نمى دهند و باكى از آتش سوزان جهنّم ندارند.
9 ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ یُنْبِتُ النِّفاقَ فِى الْقَلْبِ، كَما یُنْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ.
([9]) فرمود: علاقه نسبت به ریاست و ثروت سبب روئیدن نفاق در قلب و درون خواهد شد، همان طورى كه آب و باران سبب روئیدن سبزیجات مى باشند.
10 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ اَصابَ مِنْ إمْرَأه نَظْرَهً حَراماً، مَلاَاللّهُ عَیْنَیْهِ ناراً.
([10]) فرمود: هركس نگاه حرامى به زن نامحرمى بیفكند، خداوند چشم هاى او را پر از آتش مى گرداند.
11قالَ(صلى الله علیه وآله): حَسِّنُوا أخْلاقَكُمْ، وَ ألْطِفُوا جیرانَكُمْ، وَ أكْرِمُوا نِسائَكُمْ، تَدْخُلُوا الْجَنّهَ بِغَیْرِ حِساب.
([11]) فرمود: رفتار و اخلاق خود را نیكو سازید، نسبت به همسایگان با ملاطفت و محبّت برخورد نمائید، زنان و همسران خود را گرامى دارید تا بدون حساب وارد بهشت گردید.
12 قالَ(صلى الله علیه وآله): اَلْمَرْءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ، فَلْیَنْظُر أحَدُكُمْ مَنْ یُخالِطُ.
([12]) فرمود: انسان بر روش و اخلاق دوستش پرورش مى یابد و شناخته مى شود، پس متوجّه باشید با چه كسى دوست و همنشین مى باشید.
13 قالَ(صلى الله علیه وآله): اَلصَّدقَهُ بِعَشْر، وَ الْقَرْضُ بِثَمانِیَهَ عَشَرَ، وَ صِلَهُ الرَّحِمِ بِأرْبَعَهَ وَ عِشْرینَ.
([13]) فرمود: پاداش و ثواب دادنِ صدقه ده برابر درجه، ودادن قرض الحسنه هیجده درجه، و انجام صله رحم بیست و چهار درجه افزایش خواهد داشت.
14 قالَ(صلى الله علیه وآله): لا یَمْرُضُ مُؤْمِنٌ وَ لا مُؤْمِنَهٌ إلاّ حَطّ اللّهُ بِهِ خَطایاهُ.
([14]) فرمود: هیچ مؤمن و مؤمنه اى مریض نمى گردد مگر آن كه خطاها و لغزش هایش پاك و بخشوده مى شود.
15 قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ وَقَّرَ ذا شَیْبَه فِى الاْسْلامِ أمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیامَهِ.
([15]) فرمود: هر كس بزرگ سال مسلمانى را گرامى دارد و احترام نماید، خداوند او را در قیامت از سختى ها و مشكلات در أمان مى دارد.
16ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): كُلُّ عَیْن باكِیَهٌ یَوْمَ الْقِیامَهِ إلاّ ثَلاثَ أعْیُن: عَیْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ ، وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَ عَیْنٌ باتَتْ ساهِرَهً فى سَبیلِ اللّهِ.
([16]) فرمود: تمامى چشم ها در روز قیامت گریانند، مگر سه دسته: 1 ـ آن چشمى كه به جهت خوف و ترس از عذاب خداوند گریه كرده باشد. 2 ـ چشمى كه از گناهان و موارد خلاف بسته و نگاه نكرده باشد. 3 ـ چشمى كه شبها در عبادت و بندگى خداوند متعال بیدار بوده باشد.
17ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): سادَهُ النّاسِ فِى الدُّنْیا الأسْخِیاء، سادَهُ النّاسِ فِى الاخِرَهِ الاْتْقِیاء.
([17]) فرمود: سرور و سیّد مردم در دنیا افراد سخاوتمند خواهند بود، و سیّد و سرور انسان ها در قیامت پرهیزكاران مى باشند. 18 قالَ(صلى الله علیه وآله): وَ عَظَنی جِبْرئیلُ(علیه السلام): یا مُحَمَّدُ ، أحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإنَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَإنَّكَ مُلاقیهِ.
([18]) فرمود: جبرئیل مرا موعظه و نصحیت كرد: با هر كس كه خواهى دوست باش، بالأخره بین تو و او جدائى خواهد افتاد. هر چه خواهى انجام ده، ولى بدان نتیجه و پاداش آنرا خواهى گرفت.
19قال(صلى الله علیه وآله): اَوْصانى رَبّى بِتِسْع: اَوْصانى بِالاْخْلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِیَهِ، وَ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِى الْفَقْرِ وَ الْغِنى، وَ اَنْ أعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنى، وَ أعطِیَ مَنْ حَرَمَنى، وَ أصِلَ مَنْ قَطَعَنى، وَ اَنْ یَكُونَ صُمْتى فِكْراً، وَ مَنْطِقى ذِكْراً، وَ نَظَرى عِبْراً.
([19]) فرمود: پروردگار متعال، مرا به 9 چیز سفارش نمود: اخلاص در آشكار و پنهان، دادگرى در خوشنودى و خشم، میانه روى در نیاز و توانمندى، بخشیدن كسى كه در حقّ من ستم روا داشته است، كمك به كسى كه مرا محروم گردانده، دیدار خویشاوندانى كه با من قطع رابطه نموده اند، و این كه خاموشیم اندیشه و سخنم، یادآورى خداوند; و نگاهم عبرت و پند باشد.






[1] - مستدرك الوسائل: ج 17، ص 300، ح 21406. [2] - تهذیب الأحكام: ج 7، ص 399، ح 5. [3] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 548، بحارالأنوار: ج 59، ص 268، ح 53. [4] - مستدرك الوسائل: ج 16، ص 218، ح 19646. [5] - تاریخ إلاسلام: ج 101ـ120، ص 285. [6] - وسائل الشّیعه: ج 16، ص 122، ح 21139. [7] - مستدرك الوسائل: ج 7، ص 184، ح 7984. [8] - بحارالأنوار: ج 70، ص 347، ح 34. [9] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 264 [10] - مستدرك الوسائل: ج 14، ص 270، ح 16685. [11] - أعیان الشّیعه: ج 1، ص 301. [12] - أمالى طوسى: ج 2، ص 132، بحارالأنوار: ج 71، ص 192، ح 12. [13] - مستدرك الوسائل: ج 7، ص 194، ح 8010. [14] - جامع الأحادیث: ج 3، ص 89، ح 35، مستدرك الوسائل: ج 2، ص 66، ح 1422. [15] - كافى: ج 2، ص 658، ح 3، بحارالأنوار: ج 7، ص 302، ح 53. [16] - ثواب الأعمال: ص 211، ح 1، بحارالأنوار: ج 46، ص 100، ح 88. [17] - أعیان الشّیعه: ج 1، ص 302، بحارالأنوار: ج 68، ص 350، ح 1. [18] - أمالى طوسى : ج 2، ص 203، بحارالأنوار: ج 68، ص 188، ح 54. [19] - أعیان الشّیعه، ج 1، ص 300، بحارالأنوار: ج 74، ص 139، ضمن ح 1.

زيارت عاشورا






متن زیارت عاشورا :
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر تو اى فرزند امير مؤ منان و فرزند آقاى اوصياء


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانيان سلام بر تو اى که خدا خونخواهيش کند و فرزند چنين کسى و اى کشته اى که انتقام کشته گانت نگرفتى


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ

سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجا است شب و روز

يا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ

اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام


و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ

و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ريختند شالوده ستم و بيدادگرى را بر شما خاندان

وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها

و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود


و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ

و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنانكه تهيه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند


بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِياَّئِهِم

بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى شما از ايشان و از پيروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان


يا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ

اى اباعبداللّه من تسليمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قيامت


وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ

و خدا لعنت کند خاندان زياد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى اميه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زياد) را


وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ

خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زين کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پيكار با تو


بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِكَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ

پدر و مادرم بفدايت که براستى بزرگ شد مصيبت تو بر من پس مى خواهم از آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را


وَ اَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و َآلِهِ

و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزيم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام يارى شده از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ

خدايا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت


يا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ

اى اباعبداللّه من تقرب جويم به درگاه خدا و پيشگاه رسولش و اميرالمؤ منين و فاطمه و حسن


وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ وَ بِالْبَراَّئَةِ [مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِعَلَيْكُمْ

وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ] مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ على اَشْياعِكُمْو
شما بوسيله دوستى تو و بوسيله بيزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا آرد و به بيزارى جستن از آسى آه شالوده ستم و ظلم بر شما را ريخت




و بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ريزى کرد شالوده اين کار را و پايه گذارى کرد بر آن بنيانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پيروان شما

بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيِّكُمْ

بيزارى جويم بدرگاه خدا و به پيشگاه شما از ايشان و تقرب جويم بسوى خدا سپس بشما بوسيله دوستيتان و دوستى دوستان شما


وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ

و به بيزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بيزارى از ياران و پيروانشان


اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ

من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد


فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِياَّئِكُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ

و درخواست کنم از خدائى که مرا گرامى داشت بوسيله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزيم کند بيزارى جستن از دشمنانتان را


اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَآُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ

به اينكه قرار دهد مرا با شما در دنيا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پيش شما گام راست و درستى (و ثبات قدمى ) در دنيا و آخرت


وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ] مِنْكُمْ

و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسنديده شما در پيش خدا و روزيم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشكار گوياى [به حق] که از شما (خاندان ) است


وَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابى بِكُمْ اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباً بِمُصيبَتِهِ مُصيبَةً ما اَعْظَمَه

و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او داريد ، که عطا کند به من بوسيله مصيبتى که از ناحيه شما به من رسيده بهترين پاداشى را که مى دهد به يك مصيبت زده از مصيبتى که ديده


وَ اَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَ فى جَميعِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ

براستى چه مصيبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمين خدايا چنانم کن در اينجا که ايستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحيه تو درود و رحمت و آمرزشى


اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد


اَللّهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدايا اين روز روزى است که مبارك و ميمون دانستند آنرا بنى اميه و پسر آن زن جگرخوار (معاويه ) آن ملعون پسر ملعون (آه لعن شده ) بر زبان تو و زبان پيامبرت که درود خدا بر او و آلش باد


فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در هر جا و هر مكانى که توقف کرد در آن مكان پيامبرت صلى اللّه عليه و آله


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْيانَ وَ مُعوِيَةَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ

خدايا لعنت کن ابوسفيان و معاويه و يزيد بن معاويه را که لعنت بر ايشان باد از جانب تو براى هميشه

وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ

و اين روز روزى است که شادمان شدند به اين روز دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسين صلوات اللّه عليه را


اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَ الْعَذابَ [الاَْليمَ] اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هذَا الْيَوْمِ وَ فى مَوْقِفى هذا

خدايا پس چندين برابر کن بر آنها لعنت خود و عذاب دردناك را خدايا من تقرب جويم بسوى تو در اين روز و در اين جائى که هستم


وَ اَيّامِ حَياتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ

و در تمام دوران زندگيم به بيزارى جستن از اينها و لعنت فرستادن بر ايشان و بوسيله دوست داشتن پيامبرت و خاندان پيامبرت که بر او و بر ايشان سلام باد


پس مى گوئى صد مرتبه :


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ

خدايا لعنت کن نخستين ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرين کسى که او را در اين زور و ستم پيروى کرد

اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً

خدايا لعنت کن بر گروهى که پيكار کردند با حسين عليه السلام و همراهى کردند و پيمان بستند و از هم پيروى کردند براى کشتن آن حضرت خدايا لعنت کن همه آنها را


پس مى گوئى صد مرتبه :


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار زيارت من از شما


اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام بر حسين و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين و بر اصحاب و ياران حسين


پس مى گوئى :


اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ

خدايا مخصوص گردان نخستين ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را


اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْيانَ وَ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ

خدايا لعنت کن يزيد را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبيداللّه پسر زياد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفيان و دودمان زياد و دودمان مروان را تا روز قيامت


پس به سجده مى روى ومى گوئى :


اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى

خدايا مخصوص تو است ستايش سپاسگزاران تو بر مصيبت زدگى آنها، ستايش خداى را بر بزرگى مصيبتم


اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ
خدايا روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت با حسين عليه السلام و ياران حسين آنانكه بى دريغ دادند جان خود را در راه حسين عليه السلام



التماس دعا

زیارت انلاین حرم مطهر امام حسین (علیه السلام)


امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم (ع) هفتمین پیشوای شیعیان

نام : موسی

لقب : کاظم

کنیه: ابوالحسن

نام پدر: جعفر

نام مادر : حمیده

تاریخ ولادت : ماه صفر سال 128 قمری

محل و لادت : مدینه

مدت امامت: 35 سال

مدت عمر : 55 سال

تاریخ شهادت : 183 قمری در زندان هارون

علت شهادت : خرمای زهر آلود

نام قاتل : هارون یحیی برمکی

محل دفن : کاظمین


ابوالحسن موسي بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثني عشر (ع) و نهمين معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء (محلي ميان مكه و مدينه) به روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ق واقع شد.

چگونگي به امامت رسيدن آن حضرت:در زمان حيات امام صادق (ع) كساني از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اما اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولي كساني مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده اي چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مي دانند و همينطور به ترتيب و به تفضيلي كه در كتب اسماعيليه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترين فرزند ايشان عبدالله نام داشت كه بعضي او را عبدالله افطحمي دانند اين عبدالله مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع) را نداشت و به قول شيخ مفيد در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاي امامت كرد و برخي نيز از او پيروي كردند اما چون ضعف دعوي و دانش او را ديدند روي از او برتافتند و فقط عده قليلي از او پيروي كردند كه فطحيه موسوم هستند.

ـ برادر ديگر امام موسي كاظم (ع) اسحق كه برادر تني آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسي كاظم (ع) را قبول داشت و حتي از پدرش روايت مي كرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است.

ـ برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردي سخي و شجاع بود و از زيديه جاروديه بود و در زمان مامون در خراسان وفات يافت اماجلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع امام موسي كاظم (ع) بقدري بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسياري از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفي و معاذين كثير و صغوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت امام موسي الكاظم (ع) را از امام صادق (ع) روايت كردند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.

شخصيت اخلاقي:

او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگي ضرب المثل بود. بران و بدانديشان را با عفو و احسان بيكران خويش تربيت مي فرمود.

شبها بطور ناشناس در كوچه هاي مدينه مي گشت و به مستمندان كمك مي كرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسه ها مي گذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مي كرد. صرار (كيسه ها) موسي بن جعفر در مدينه معروف بود. و اگر به كسي صره اي مي رسيد بي نياز مي گشت معذلك در اطاقي كه نماز مي گذارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزي نبود.

برخورد حاكمان سياسي معاصر با امام:

مهدي خليفه عباسي امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابي كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهي كرد و به مدينه اش بازگرداند گويند كه مهدي از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قيام نكند اين روايت نشان مي دهد كه امام كاظم (ع) قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمي دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدري در انظار مردم مقامي والا و ارجمند داشته است كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهري نيز مي دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدي به حبس او فرمان داده است.

ـ زمخشري در (ربيع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدي در يكي از ملاقاتها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت وقتي اصرار زياد كرد فرمود مي پذيرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودي كه تعيين مي كنم به من واگذاري، هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه (آفريقا) و حد چهارمش كناره درياي خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براي ما چه چيز باقي مي ماند؟ امام فرمود:
مي دانستم اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به مامسترد نخواهي كرد (يعني خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسي بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدينه هنگام زيارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قريش و روساي قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا بن عم و اين را از روي فخر فروشي به ديگران گفت. امام كاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابت (يعني سلام بر تو اي پدر من) مي گويند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گرديد.

زندانی نمودن امام و چگونگي شهادت:

درباره حبس امام موسي (ع) به دست هارون الرشيد شيخ مفيد در ارشاد روايت مي كند كه علت گرفتاري و زنداني شدن امام، يحيي بن خالد بن بر مك بوده است زيرا هارون فرزند خود امين را به يكي از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتي هم والي خراسان بوده است سپرده بود و يحيي بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيي و بر مكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قايل به امامت موسي (ع) و يحيي اين معني را به هارون اعلام مي داشت. سرانجام يحيي پسر برادر امام را به نام علي بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويي كند. گويند امام هنگام حركت علي بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود. و اگر ناچار مي خواهد برود از او سعايت نكند. علي قبول نكرد و نزد يحيي رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامي مال به او مي دهند تا آنجا كه ملكي را توانست به هزار دينار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعي از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت يا رسول الله از تو پوزش مي خواهم كه مي خواهم موسي بن جعفر را به زندان افكنم زيرا او مي خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بريزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزدوالي آن عيسي بن جعفربن منصور بردند.

عيسي پس از مدتي نامه اي به هارون نوشت وگفت كه موسي بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاري ندارد يا كسي بفرست كه او را تحويل بگيرد يا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتي از او خواست كه امام را آزاري برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيي بن خالد برمكي سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخر الامر يحيي امام را به سندي بن شاهك سپرد و سندي آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات يافت سندي جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببيند در بدن او اثر زخم يا خفگي نيست. بعد او را در باب التبن در موضعي به نام مقابر قريش دفن كردند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگي گفته اند.

نجمه همسر امام:

نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجيب و پاكيزه بود. حميده، همسر امام صادق (ع)، او را كه كنيزى از اهالى مغرب بود، خريد و به منزل برد.
نجمه در خانه امام صادق (ع)، حميده خاتون را بسيار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هيچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حميده در عالم رويا، رسول گرامى اسلام (ص) را ديد كه به او فرمودند: اى حميده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زيرا از او فرزندى به دنيا خواهد آمد كه بهترين فرد روى زمين باشد. پس از اين پيام، حميده به فرزندش امام كاظم (ع) فرمود: پسرم! نـجـمـه بانويى است كه من هرگز بهتر از او را نديده ام، زيرا در زيركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نيز در حق او نيكى كن. ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبيح و تهليل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگينى نمى كرد و چون به دنيا آمد، دست ها را بر زمين گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گويا با خدايش رازو نيازمى كرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، اين بانوى مكرمه با تربيت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر يافت.

فرزندان امام:

بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسي كاظم (ع) سي و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هيجده تن از آنها پسر بودند و علي بن موسي الرضا (ع) امام هشتم افضل ايشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسي و محمد بن موسي و ابراهيم بن موسي بودند. يكي از دختران آنحضرت فاطمه زهرا (س) است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفته اند.

تأثير علمي آن بزرگوار:

امام هفتم (ع) با جمع روايات و احاديث و احكام و احياي سنن پدر گرامي و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و علي رغم موانع بسيار در راه انجام وظايف الهي تا آنجا پايداري كرد كه جان خود را فدا ساخت.

سخنان برگزيده

زيارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعليه السلام، مانند زيارت قبر حسين‏عليه السلام است.
امام كاظم همواره از بيم خدا مى‏گريست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد.

سه چيز تباهى مى‏آورد: پيمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

كمك كردن تو به ناتوان، بهترين صدقه است.

اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در ميان شما بود، قائم ما قيام مى‏كرد.

كسى كه هر روز خود را ارزيابى نكند، از ما نيست.

در هر چيزى كه چشمانت مى‏بيند، موعظه‏اى است.

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قيامت از او باز مى‏دارد.

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زيرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏كند.

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصيت خدا خرج كنى.

مبادا حريم ميان خود و برادرت را (يكسره) از ميان ببرى؛ چيزى از آن باقى بگذار؛ زيرا از ميان رفتن آن، از ميان رفتن شرم و حيا است.
خير برسان و سخن نيك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.
مصيبت براى شكيبا يكى است و براى ناشكيبا دوتا.
شكيبايى در عافيت بزرگ‏تر است از شكيبايى در بلا.

از شوخی خودداری کن زيرا شوخی جلوه معنوی ترا مي زدايد .

چيزی نيست که چشمانت آن را بنگرد ، مگر آن که در آن پند و اندرزی است .

برای هر چيزی دليلی بايد ، و دليل خردمند تفکر است ، و دليل تفکر خاموشی .

همنشينی با اهل دين ، شرف دنيا و آخرت است .

وصیت امام حسن (ع) به برادرش حسین(ع)


وصیت امام حسن (ع) به برادرش حسین(ع):

" هذا ما اوصی به الحسن بن علی الی اخیه الحسین بن علی: اوصی انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و انه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، ولا ولی له من الذل، و انه خلق کل شیء فقدره تقدیرا، و انه اولی من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب الیه اهتدی.

فانی اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلی و ولدی و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننی مع رسول الله صلی الله علیه و آله فانی احق به و ببیته، فان ابوا علیک فانشدک الله بالقرابة التی قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله ان تهریق فی محجمة من دم، حتی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا بعده" ثم قبض (ع)

" این است آنچه وصیت می کند بدان حسن بن علی به برادرش حسین بن علی: وصیت می کند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد، او پرستش می کند او را بدان جهت که شایسته پرستش است، شریکی در سلطنت ندارد و سرپرستی از خواری برای او نیست، و براستی که هر چیزی را او آفریده و بخوبی و به طور کامل اندازه گیری آن را مقدر فرموده، و شایسته ترین معبود، و سزاوارترین کسی است که او را ستایش کنند، هر که فرمانبرداری او کند راه رشد را یافته، و هر کس که نافرمانیش کند به گمراهی و سرگشتگی افتاده و هر کس به سوی او بازگردد راهنمایی گشته است. من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم..."

این را فرمود و از دنیا رفت، درود خدا بر او باد.

و در روایت شیخ مفید(ره) اینگونه آمده که پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:

" فاذا قضیت فغمضنی و غسلنی و کفنی و احملنی علی سریری الی قبر جدی رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردنی الی قبر جدتی فاطمة بنت اسد رضی الله عنها فادفنی هناک، و ستعلم یا ابن ام ان القوم یظنون انکم تریدون دفنی عند رسول الله(ص) فیجلبون فی ذلک، و یمنعونکم منه، و بالله اقسم علیک ان تهریق فی امری محجمة دم". " چون من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوی قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا دیداری با او تازه کنم، سپس به سوی قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضی الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانی ای برادر که مردم گمان کنند شما می خواهید مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیری کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شیشه حجامتی خون ریخته شود."

به فدای قلب مهربانت

به فدای لب تشنه ات

به فدای جگر پاره پاره ات

به فدای مظلومیتت

حديث ازپیامبر مكرم اسلام حضرت محمد (ص)1


پیامبر مكرم اسلام (ص)

قال رَسُولُ اللّهِ (صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) : لا تُضَیِّعُوا صَلاتَكُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلاتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ أنْ یُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ.

([1]) پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: نماز را سبك و ناچیز مشمارید، هر كس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبك و ضایع گرداند همنشین قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است كه او را همراه منافقین در آتش داخل نماید.

2ـ قالَ (صلى الله علیه وآله): مَنْ مَشى إلى مَسْجِد مِنْ مَساجِدِ اللّهِ، فَلَهُ بِكُّلِ خُطْوَه خَطاها حَتّى یَرْجِعَ إلى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَنات، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئات، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجات.

([2]) فرمود: هر كس قدمى به سوى یكى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مى باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هایش پاك مى شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع مى یابد.

3ـ بَیْنَما رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) جا لِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إذْدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى، فَلَمْ یُتِمَّ رُكُوعَهُ وَ لا سُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَ هذا وَ هكَذا صَلوتُهُ لَیَمُوتُنَّ عَلى غَیْرِ دینی.

([3]) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مسجد نشسته بود كه شخصى وارد شد و مشغول خواندن نماز شد و ركوع و سجودش را كامل انجام نمى داد و عجله و شتاب مى كرد. حضرت فرمود: كار این شخص همانند كلاغى است كه منقار بر زمین مى زند، اگر با این حالت از دنیا برود بر دین من نمرده است.

4ـ قالَ (صلى الله علیه وآله) لِعَلىّ(علیه السلام): أنَا رَسُولُ اللّهِ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ، وَ أنْتَ وَجْهُ اللّهِ وَ الْمُؤْتَمُّ بِهِ، فَلا نَظیر لى إلاّ أنْتَ، وَ لا مِثْلَ لَكَ إلاّ أنَا.

([4]) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به امام علىّ (علیه السلام) فرمود: من رسول خدا هستم، كه از طرف او تبلیغ و هدایت مى نمایم; و تو وجه اللّه مى باشى، كه امام و مقتداى (بندگان خدا) خواهى بود، پس نظیرى براى من وجود ندارد مگر تو; و همانند تو نیست مگر من.

5ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): یا أباذَر، اَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّهُ الْكافِرِ، وَ ما أصْبَحَ فیها مُؤْمِنٌ إلاّ وَ هُوَ حَزینٌ، وَ كَیْفَ لایَحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ أوَعَدَهُ اللّهُ أنَّهُ وارِدٌ جَهَنَّمَ.

([5]) فرمود: اى ابوذر، دنیا زندان مؤمن و بهشت كافران است، مؤمن همیشه محزون و غمگین مى باشد، چرا چنین نباشد و حال آن كه خداوند به او - در مقابل گناهان و خطاهایش - وعده مجازات و دخول جهنّم را داده است.

6ـ وَ قالَ(صلى الله علیه وآله): یا عَلىّ! اِفْتَحْ طَعامَكَ بِالْمِلْحِ، فَإنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنْ سَبْعینَ داء، مِنْها: الْجُنُونُ وَ الْجُذامُ وَ الْبَرَصُ وَ وَجَعُ الْحَلْقِ وَ الاْضْراسِ وَ وَجَعُ الْبَطْنِ.

([6]) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به امام علىّ (علیه السلام) فرمود: غذاى خود را با (تناول نمودن كمى) نمك شوع نما، همانا كه در آن درمان و شفاء هفتاد نوع بلا و آفت خواهد بود، كه دیوانگى، پیسى، جُذام، درد و ناراحتى هاى حلق، دندان ها; و شكم و معده از آنها مى باشد.

7ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِكَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیْرِهِ.([7]) فرمود: بدترین افراد كسى است كه آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن كسى خواهد بود كه آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد.

8ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): ثَلاثَهٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى: ألضَّلالَهُ بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَهُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.

([8]) فرمود: در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى كنم: گمراهى، بعد از آن كه هدایت و معرفت پیدا كرده باشند. گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها. مشتهیات شكم، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى. ೯

ـ قالَ (صلى الله علیه وآله): ثَلاثَهٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلى الاخِرَهِ: عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْحْسانِ.

([9]) فرمود : عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قیامت كشانده نمى شود: ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسى در مقابل كارهاى نیك دیگران.

10ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): إنَّ أعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إنَّ أبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.

([10]) فرمود: عاجز و ناتوان ترین افراد كسى است كه از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخیل ترین اشخاص كسى خواهد بود كه از سلام كردن خوددارى نماید. 11ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): إذا تَلاقَیْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْلیمِ وَ التَّصافُحِ، وَ إذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِإلاسْتِغْفارِ.

([11] ) فرمود: هنگام بر خورد و ملاقات با یكدیگر سلام و مصافحه نمائید و موقع جدا شدن براى همدیگر طلب آمرزش كنید. 12ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): بَكِرُّوا بِالصَّدَّقَهِ، فَإنَّ الْبَلاءَ لا یَتَخَطاّها.

([12]) فرمود: صبحگاهان حركت و كار خود را با دادن صدقه شروع نمائید چون كه بلاها و آفت ها را بر طرف مى گرداند.

13ـ قالَ(صلى الله علیه وآله) : یُؤْتَى الرَّجُلُ فی قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رَأسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَهُ الْقُرْآنِ، وَ إذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ یَدَیْهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَهُ، وَ إذا اُتِیَ مِنْ قِبَلِ رِجْلَیْهِ دَفَعَهُ مَشْیُهُ إلىَ الْمَسْجِدِ.

([13]) فرمود: هنگامى كه بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآنش مانع عذاب مى گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و كارهاى نیك مانع آن مى باشد. و چنانچه از پائین پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت.

14ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): عَلَیْكُمْ بِمَكارِمِ الاْخْلاقِ، فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنی بِها، وَ إنَّ مِنْ مَكارِمِ الاْخْلاقِ: أنْ یَعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ أنْ یَعُودَ مَنْ لایَعُودُهُ.

([14]) فرمود: بر شما باد رعایت مكارم اخلاق، كه خداوند مرا بر آن ها مبعوث نمود، و ـ بعضى از ـ آن ها عبارتند از: كسى كه بر تو ظلم كند ـ به جهت غرض شخصى ـ او را ببخش، كسى كه تو را نسبت به چیزى محروم گرداند كمكش نما، با شخصى كه با تو قطع دوستى كند رابطه دوستى داشته باش، شخصى كه به دیدار تو نیاید به دیدارش برو.

15ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ وَجَدَ كَسْرَهً اَوْ تَمْرَهً فَأكَلَهَا لَمْ یُفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى یَغْفِرَاللّهُ لَهُ.

([15]) فرمود: هر كس تكّه اى نان یا دانه اى خرما در جائى ببیند، و آن را بردارد و میل كند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار مى گیرد. ೧೬

ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): ما تَواضَعَ أحَدٌ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ.

([16]) فرمود: كسى اظهار تواضع و فروتنى نكرده، مگر آن كه خداوند متعال او را رفعت و عزّت بخشیده است.

17ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): مَنْ أنْظَرَ مُعْسِراً، كانَ لَهُ بِكُلِّ یَوْم صَدَقَهٌ.

([17]) فرمود: هر كس بدهكار ناتوانى را مهلت دهد براى هر روزش ثواب صدقه در راه خدا مى باشد.

18ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): ما مِنْ هُدْهُد إلاّ وَ فی جِناحِهِ مَكْتُوبٌ بِالِسّرْیانیَّهِ «آلُ مُحَمَّد خَیْرُ الْبَریَّهِ».

([18]) فرمود: هیچ پرنده اى به نام هدهد وجود ندارد مگر آن كه روى بال هایش به لغت سریانى نوشته شده است: آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) بهترین مخلوق روى زمین مى باشند.

19ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): یَأتی عَلىَ النّاسِ زَمانٌ، الصّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دینِهِ كَالْقابِضِ عَلىَ الْجَمَرِ.

([19]) فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد كه صبر نمودن در برابر مسائل دین ـ و عمل به دستورات آن ـ همانند در دست گرفتن آتش گداخته است.

20ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): سَیَأتی زَمانٌ عَلى اُمتَّی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ كَما یَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَهِ أشْیاء: الاْوَّلُ: یَرَفَعُ الْبَرَكَهَ مِنْ أمْوالِهِمْ، وَ الثّانی: سَلَّط اللّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً جائِراً، وَ الثّالِثُ: یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا إیمان.

([20]) فرمود: زمانى بر امّت من خواهد آمد كه مردم از علماء گریزان شوند همان طورى كه گوسفند از گرگ گریزان است، خداوند چنین جامعه اى را به سه نوع عذاب مبتلا مى گرداند: 1 ـ بركت و رحمت خود را از اموال ایشان برمى دارد. 2 ـ حكمفرمائى ظالم و بى مروّت را بر آن ها مسلّط مى گرداند. 3 ـ هنگام مرگ و جان دادن، بى ایمان از این دنیا خواهند رفت. ೨೧

ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): اَلْعالِمُ بَیْنَ الْجُهّالِ كَالْحَىّ بَیْنَ الاْمْواتِ، وَ إنَّ طالِبَ الْعِلْمِ یَسْتَغْفِرُلَهُ كُلُّ شَیء حَتّى حیتانِ الْبَحْرِ، وَ هَوامُّهُ، وَ سُباعُ الْبَرِّ وَ أنْعامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ، فَإنّهُ السَّبَبُ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ إنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَریضَهٌ عَلى كُلِ مُسْلِم.([21]







[1] - وسائل الشّیعه: ج 4، ص 30، ح 4431. [2] - عقاب الأعمال: ص 343، س 14، وسائل الشّیعه: ج 5، ص 201، ح 6328. [3] - وسائل الشّیعه: ج 4، ص 31، ح 4434. [4] - تأویل الآیات الظاهره: ص 549، س 5; و تفسیر البرهان: ج 4، ص 184، س 26. [5] - أمالى طوسى: ج 2، ص 142، بحارالأنوار: ج 74، ص 80، ح 3. [6] - محاسن برقى: ص 593، ح 110، بحار: ج 63، ص 398، ح 20. [7] - من لا یحضره الفقیه: ج 4، ص 353، ح 5762 چاپ جامعه مدرّسین. [8] - أمالى طوسى: ج 1، ص 158، بحارالأنوار: ج 10، ص 368، ح 15. [9] - أمالى طوسى: ج 1، ص 13، بحارالأنوار: ج 70، ص 373، ح 7. [10] - أمالى طوسى: ج 1، ص 87، بحارالأنوار: ج 90، ص 291، ح 11. [11] - أمالى طوسى: ج 1، ص 219، بحارالأنوار: ج 73، ص 4، ح 13. [12] - أمالى طوسى: ج 1، ص 157، بحارالانوار: ج 93، ص 177، ح 8. [13] - مسكّن الفؤاد شهید ثانى: ص 50، س 1. [14] - أمالى طوسى: ج 2، ص 92، بحارالأنوار: ج 66، ص 375، ح 24. [15] - أمالى صدوق: ص 246، ح 14، بحارالأنوار: ج 63، ص 430، ح 12. [16] - أمالى طوسى: ج 1، ص 56، بحارالأنوار: ج 72، ص 120، ح 7. [17] - أعیان الشّیعه: ج 1، ص 305، بحارالأنوار: ج 100، ص 151، ح 17. [18] - أمالى طوسى: ج 1، ص 360، بحارالأنوار: ج 27، ص 261، ح 2. [19] - أمالى طوسى: ج 2، ص 92، بحارالأنوار: ج 28، ص 47، ح 9. [20] - مستدرك الوسائل: ج 11، ص 376، ح 13301. [21] - بحارالأنوار: ج 1، ص 172، ح 25.

وصیت‌نامه حضرت علی(ع)



وصیت‌نامه حضرت علی(ع) نمادی از ایمان و وارستگی

پسرم حسن! تو و همه فرزندان و خاندانم و هر کس را که این نامه به او می رسد، به امور زیر سفارش می کنم:

- هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید و کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.

- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا، متحد باشید و از هم جدا نشوید. همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: "اصلاح میان مردم، از نماز و روزه دائم، افضل است و چیزی که دین را نابود می کند، فساد و اختلاف است."

- نزدیکان و خویشاوندان را از یاد نبرید. صله رحم کنید که صله رحم، حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.

- مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند .

- با همسایگان خوش رفتاری کنید؛ پیامبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم برای همسایگان از همسایه خود، ارث قرار می دهد.

- مبادا دیگران در عمل کردن به قرآن بر شما پیشی گیرند.

- توجه شایسته به نماز؛ چرا که نماز، ستون دین شماست.

- رمضان؛ که روزه آن ماه، سپری است برای آتش جهنم.

- جهاد در راه خدا؛ از مال و جان خود در این راه، کوتاهی نکنید.

- زکات مال آتش خشم الهی را خاموش می کند.

- درباره امت پیامبران مبادا مورد ستم قرار گیرند.!

- درباره صحابیان پیامبرتان؛ زیرا رسؤل خدا درباره آنان سفارش کرده است.

- فقرا و تهیدستان را در زندگی خود شریک کنید.

- بردگان و کنیزان، آخرین سفارش پیامبر درباره آنها بود.

- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید، همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم، ترتیب اثر ندهید.

- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. نتیجه ترک آن، این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد. آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آن ها مستجاب نخواهد شد.

- بر شما باد هنگام معاشرت، فروتنی و بخشش و نیکویی درباره یکدیگر! از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به صورت گروهی انجام دهید و از همکاری در گناهان و اموری که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید .

- از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است .

خداوند، نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیامبرش را در حق شما حفظ فرماید. اکنون با شما وداع می کنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم و سلام و رحمتش را برای شما می خوانم.

معماهای شخصیت ها


معماهای شخصیت ها


2. او كیست كه وارث انبیاء می باشد؟
3. شخصیتی كه در اصفهان مسجدی معروف و نیز دو مناره متحرك به یادگار ساخت؟
4. كسی كه در تعبیر خواب مشهور است و خداوند این علم را در اثر ترك گناه به او عطا نمود؟
5. او كیست كه مقامش نزد امام علی ـ علیه السّلام ـ چون مقام حضرت نزد رسول خدا بود؟
6. كسانی كه زبانشان در راه اسلام بریده شده؟
7. كسی كه مؤسس حوزه علمیه نجف بود؟
8. او كیست كه كتاب نهج البلاغه را تدوین و تألیف نمود؟
9. كسی كه به عنوان ابوذر زمان لقب گرفت؟
10. شخصیتی كه روز شهادتش را روز معلم نامیدند؟
11. كیست آن كسی كه به عنوان راستگوترین مرد جهان شهرت یافت؟
12. بُكّائین عالم چه كسانی هستند؟
13. اولین شهید راه اسلام كه بود؟
14. اولین زائر قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ كه بود؟
15. اولین ایرانی كه مسلمان شد چه نام دارد؟
16. اولین فرد از خاندان رسول خدا ـ علیه السّلام ـ كه بعد از ایشان به شهادت رسید؟
17. منتقم خون شهدای كربلا كه بود؟
18. فردی از اصحاب رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ كه پیامبر او را از اهل بیت دانست؟
19. مؤسس حوزه علمیه نجف كیست؟
20. مؤسس حوزه علمیه قم كیست؟
21. دانشمند مسلمانی كه الكل را كشف كرد كه بود؟
22. شاعر ایرانی كه صاحب كتاب گلستان و بوستان است؟
23. شاعر معروفی كه حافظ و مفسّر قرآن بود؟
24. فقیه و عالمی كه با دعای امام زمان ـ علیه السّلام ـ متولد شد؟
25. اولین دانشمندی كه خود را فیلسوف (فیلاسوفیا) نامید؟
26. دانشمند مسلمانی كه حاذق ترین طبیب و حكیم ترین فیلسوف بود؟
27. دانشمندی كه پی به قانون جاذبه زمین برد؟
28. مؤلّف كتاب تفسیر المیزان كیست؟
29. مؤلّف نهج البلاغه كیست؟
30. مؤلّف كتاب مفاتیح الجنان كیست؟
31. اولین زن مجتهده ایرانی است؟
32. روحانی مبارزی كه روز شهادتش روز مجلس نامیده شد؟
33. مرجع تقلیدی كه فتوای تحریم تنباكو را صادر كرد؟
34. عالم مجاهدی كه به دلیل برخورد با زن و دختر رضاشاه كه بی حجاب وارد حرم حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ شده بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفت؟
35. شخصیتی كه در عصر غیبت كبری جانشین امام زمان (عج) است؟
36. نوجوان 13 ساله ای كه حضرت امام (ره) او را رهبر همه مردم لقب دادند؟
37. شخصیتی كه یكی از مهمترین ادعیه شیعه به نام اوست؟
38. چه كسی دین بهائیت را به وجود آورد؟
39. مؤسس فرقه وهابیّت چه كسی بود؟
40. اولین شخصی كه سر راه امام حسین ـ علیه السّلام ـ قرار گرفت و مطابق نقلی اولین شهید بود؟

جواب معماهای شخصیت ها

1. علمای دین و فقهای علوم آل محمد ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ هستند. كه امام كاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ارزش و فضیلت فقیه بر عابد، همانند فضیلت خورشید بر ستاره ها است».
2. رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «العلماءُ وَرثه الانبیاء» یعنی علما و فقها و ارث انبیاء هستند.
3. شیخ بهائی (ره) می باشد كه در زمان شاه عباس و به معماری آن شیخ بزرگوار ساخته شد.
4. محمد بن سیرین.
5. مالك اشتر (ره).
6. میثم تمّار (ره) به دستور معاویه، رشید هجری به دستور عبیدالله، و ابن سكیت به دستور متوكل بودند.
7. شیخ طوسی (ره).
8. سید رضی (ره).
9. مرحوم آیه الله طالقانی (ره).
10. شهید مرتضی مطهری (ره).
11. ابوذر غفاری، صحابه بزرگوار پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد.
12. حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ، حضرت یعقوب ـ علیه السّلام ـ، حضرت فاطمه ـ علیها السّلام ـ و حضرت امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ.
13. یاسر و سمیه پدر و مادر عمّار صحابی معروف رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ.
14. جابر بن عبدالله انصاری (ره).
15. سلمان فارسی (ره).
16. حضرت فاطمه ـ علیها السّلام ـ.
17. مختار تقفی (ره).
18. سلمان فارسی (ره).
19. شیخ طوسی (ره).
20. شیخ عبدالكریم حائری (ره).
21. زكریّا رازی.
22. سعدی.
23. حافظ شیرازی.
24. شیخ صدوق (ره).
25. سقراط حكیم، كه فیلسوف در زبان یونانی به معنای دوستدار دانش است.
26. ابو علی سینا (ره).
27. نیوتن.
28. علامه طباطبائی (ره).
29. سیّد رضی (ره).
30. شیخ عباس قمی (ره).
31. بانو مجتهده امین (ره).
32. مرحوم مدرّس (ره).
33. میرزای شیرازی (ره).
34. شیخ محمدتقی بافقی (ره).
35. فقیه جامع الشرائط، كه به فرموده امام زمان، فقهاء جانشین ائمه در زمان غیبت هستند.
36. شهید حسین فهمیده.
37. كمیل بن زیاد نخعی (ره)، صحابی معروف حضرت علی ـ علیه السّلام ـ.
38. محمّد علی باب.
39. محمد بن عبدالوّهاب.
40. حرّ بن یزید ریاحی (رضوان الله تعالی علیه) بود.
1. او كسیت كه همچون خورشید نسبت به ستاره ها برتری دارد؟

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

مهدي موعود در انجيل


آسمان و زمين زايل خواهد شد، ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد. از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتي ملائكة آسمان جز پدر من و بس؛ ليكن چنان كه ايام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود.

بر طبق بشارت‌هاي كه در كتاب انجيل آمده اين است كه حضرت مسيح به دنبال قيام حضرت حجت(عج) در فلسطين خواهند آمد و به ياري آن حضرت خواهد شتافت و پشت سر آن حضرت نماز خواهند خواند تا يهوديان و مسيحيان به اسلام روي آورده، و جز پيروان حضرت مهدي بشوند كه در اين قسمت به برخي از آنها اشاره مي‌شود:


1. انجيل متي

پس عيسي از هيكل بيرون شده برفت، و شاگردانش پيش آمد تا عمارت‌هاي هيكل را بدو نشان دهند عيسي ايشان را گفت: آيا همة اين چيزها را نمي‌بينيد؟ هر آينه به شما مي‌گويم: در اينجا سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود و چون به كوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وي آمده گفتند: به ما بگو كه اين امور كي واقع مي‌شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاي عالم چيست؟

عيسي در جواب ايشان گفت: زنهار كسي شما را گمراه نكند. زآن رو كه بسا به نام من آمده و خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد. و جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست، زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهند نمود و قطحي‌ها و وباها و زلزله‌ها در جايها پديد آيد...

آن‌گاه اگر كسي به شما گويد: اينك مسيح در اينجا يا در آنجاست باور مكنيد؛ زيرا كه مسيحيان كاذب و انبياي كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودي برگزيدگان را نيز گمراه كردندي. اينك شما را پيش خبر دادم.
پس اگر شم را گويند: اينك در صحراست بيرون مرويد، يا آن كه در خلوت است باور مكنيد؛ زيرا هم‌چنان كه برق از مشرق ساطع شده تا مغرب ظاهر مي‌شود ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد.

و فوراً بعداً از مصيبت آن ايّام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند، و قوت‌هاي افلاك متزلزل گردد. آن‌گاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه‌زني گردد و پسر انسان را ببينند كه برابرهاي آسمان با قوت و جلال عظيم مي‌آيد.

پس از درخت انجير مثلش را فرا گيرند كه چون شاخه‌اش نازك شده برگ‌ها مي‌آورد مي‌فهميد كه تابستان نزديك است. هم‌چنين شما نيز چون اين همه را ببينيد بفهميد كه نزديك ـ بلكه بردرـ است هر آينه به شما مي‌گويم...

آسمان و زمين زايل خواهد شد، ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد. اما از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتي ملائكة آسمان جز پدر من و بس؛ ليكن چنان كه ايام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود...

پس بيدار باشيد، زيرا كه نمي‌دانيد در كدام ساعت خداوند شما مي‌آيد. ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه‌اي دانست در چه پاسي از شب دزد مي‌آيد، بيدار مي‌ماند و نمي‌گذاشت كه به خانه‌اش نقب زند. لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتي كه گمان نبريد پسر انسان مي‌آيد پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معين خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامي كه چون آقايش آيد او را در چنين كار مشغول يابد.

اما چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدس خويش آيد آن‌گاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست و جميع امت‌ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مي‌كند.

به قسمتي كه شبان ميش‌ها را از بزها جدا مي‌كند و ميش‌ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آن‌گاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اي بركت‌يافتگان از پدر من! و ملكوتي را كه از ابتداي عالم براي شما آماده شده است به ميراث گيريد.

عيسي ايشان را گفت: هر آينه به شما مي‌گويم: شما كه مرا متابعت نموده‌ايد، در معاد وقتي كه پسر انسان بر كرسي جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسي نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داوري خواهيد نمود و هر كه به خاطر اسم من خانه‌ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمين‌ها را ترك كرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاوداني خواهد گشت.

2. انجيل مرقس

و چون او ـ عيسي ـ از هيكل بيرون مي‌رفت يكي از شاگردانش بدو گفت: اي استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگ‌ها و چه عمارت‌ها است!

عيسي در جواب وي گفت: آيا اين عمارت‌هاي عظيم را مي‌نگري بدان كه سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد مگر آن كه به زير افكنده شود.

و چون او بر كوه زيتون مقابل هيكل نشسته بود. از وي پرسيدند: ما را خبر ده كه اين امور كي واقع مي‌شود و علامت نزديك شدن اين امور چيست؟

آن‌گاه عيسي در جواب ايشان سخن آغاز كرد كه: زنهار كسي شما را گمراه نكنيد. زيرا كه بسياري به نام من آمده خواهند گفت كه: من هستم، و بسياري را گمراه خواهند نمود اما چون جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها را بشنويد مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين حوادث ضروري است ليكن انتها هنوز نيست. زيرا كه امتي بر امتي و مملكتي بر مملكتي خواهند برخاست و زلزله‌ها در جاي‌ها حادث خواهد شد و قطحي‌ها و اغتشاش‌ها پديد مي‌آيد و اينها ابتداي دردهاي زه مي‌باشد. ليكن شما از براي خود احتياط كنيد... ولي از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ كس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شد دعا كنيد زيرا نمي‌دانيد كه آن وقت كي مي‌شود.

مثل كسي كه عازم سفر شده خانة خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يكي را به شغلي خاص مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند. پس بيدار باشيد! زيرا نمي‌دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مي‌آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. اما آن‌چه به شما مي‌گويم به همه مي‌گوييم بيدار باشيد!


3.انجيل لوقا

كمرهاي خود را بسته، چراغ‌هاي خود را افروخته بداريد و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي‌كشند، كه چه وقت از عروسي مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بي‌درنگ براي او باز كند. خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد، زيرا در ساعتي كه گمان نمي‌بريد پسر انسان مي‌آيد.

و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و ر زمين، تنگي و حيرت از براي امت‌ها روي خواهد نمود، به سبب شوريدن دريا و امواجش و دل‌هاي مردم ضعيف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعي كه بر ربع مسكون ظاهر مي‌شود، زيرا قوت آسمان متزلزل خواهد شد. و آن‌گاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر ابري سوار شده با قوت و جلال عظيم مي‌آيد.


4. انجيل يوحنّا

و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند؛ زيرا كه پسر انسان است و از اين تعجب مكنيد زيرا ساعتي مي‌آيد كه در آن جميع كساني كه در قبور مي‌باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد هر كه اعمال نيكو كرد براي قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داوري.

مكاشفه يوحنّا
و علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد. زني كه آفتاب را در بر دارد و ماه زير پاي‌هايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره است و آبستن بود از درد و عذاب زاييدن فرياد برمي‌آورد و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاي بزرگ آتش‌گون كه او را هفت سر و ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر و دمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن كه مي‌زاييد بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد كه همة امت‌هاي زمين را به عصاي آهنين حكم‌راني خواهد كرد و فرزندش به نزد خدا و تخت او رجوده شد...

و در آسمان جنگ شد ميكائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ كردند و فرشتگانش جنگ كردند. ولي غلبه نيافتند بلكه جاي ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاي بزرگ انداخته شد يعني آن مار قديمي كه به ابليس و شيطان مسمي است كه تمام ربع مسكون را مي‌فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند.

در قسمت ديگري از مكاشفة يوحناي لاهوتي بشارت ظهور حضرت مهدي(عج) چنين آمده است: و ديدم آسمان را گشود و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مي‌نمايد و چشمانش چون شعله آتش و بر سرش افسرهاي بسيار واسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نمي‌داند و جامة خون‌آلود ـ‌سرخ‌ـ در بر دارد و نام او را كلمة خدا مي‌دانند و لشكرهايي كه در آسمانند بر اسب‌هاي سفيد و به كتان سفيد و پاك ملبس از عقب او مي‌آمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون مي‌آيد تا به آن امت‌ها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود... و ديدم فرشته او را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز مي‌كنند فدا كرده مي‌گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه‌سالاران و گوشت جباران...


5. رسالة پولس به روميان

زيرا يقين مي‌دانم كه دردهاي زمان حاضر نسبت به آن جلالي كه در ما ظاهر خواهد شد، هيچ است ... و آن‌كه براي حكمراني امت‌ها مبعوث شود، اميد امت‌ها بر وي خواهد بود.

اين تعبيرها در احاديث اسلامي هم آمده است
زيرا اين را به شما از كلام خدا مي‌گوييم كه ما كه زنده و تا آمدن خداوند باقي باشيم بر خوابيدگان سبقت نخواهيم جست؛ زيرا خداوند با صدا و با آواز رئيس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسيح اول خواهند برخاست. آن‌گاه ما كه زنده و باقي باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در هوا استقبال كنيم و هم‌چنين هميشه با خداوند خواهيم بود.

اين فراز، با روايات اسلامي وجوه مشترك فراواني دارند از جمله:
1. نزول حضرت عيسي
2. صيحة آسماني
3. زنده شدن گروهي از افراد صالح
4. آمدن او بر فراز ابر
5. ربوده‌شدن ياران حضرت ولي عصر از محراب‌ها و رختخواب‌هاي خود و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها.
6. اعمال رسولان

و چون اين را گفت: وقتي كه ايشان همي نگريستند بالا برده شد، و ابري او را از چشمان ايشان در ربود و چون به سوي آسمان چشم دوخته بودند، هنگامي كه او مي‌رفت ناگاه دو مرد سفيدپوش نزد ايشان ايستاده گفتند: اي مردان جليل! چرا ايستاده به سوي آسمان نگرانيد؟ همين عيسي كه از نزد شما به آسمان بالا برده شده، باز خواهد آمد، به همين طوري كه او را به سوي آسمان روانه ديديد.

مي‌توان گفت كه يكي از عقايد قطعي همه مسلمانان اين است كه:
حضرت عيسي در زمان ظهور حضرت مهدي خواهند آمد و روايات زيادي هم در اين زمينه از منابع شيعه و سني داريم از جمله
پيامبر(ص) مي‌فرمايد:
منّا الذي تصلي عيسي‌بن مريم خلفه؛
آن كسي كه عيسي‌بن مريم(ع) در پشت سر او نماز مي‌خواند، از ماست
در انجيل با الفاظ مختلف، تعدادي از اسامي، القاب و اوصاف آن حضرت آمده كه به عنوان نمونه، در انجيل، اسم آن حضرت مهميد الاخر مي‌باشد.

منبع: فارس

غربت امام زمان(ع)


يكي از جهات غربت امام(ع)، از ناحية شيعيان و دوستان را مي‌توان عدم شناخت راستين شيعيان از حقيقت باطني و ولايت الهي ايشان دانست. متأسفانه بايد اعتراف نمود شناخت شيعيان از آن حضرت، غالباً در حدّ يك شناخت تاريخي و شناسنامه‌اي و آن هم به صورت ناقصِ آن.



دلايل غيبت امام زمان(ع) دو وجه دارد: وجه اول غيبت، غيبت جسماني و يا عنواني حضرت، و وجه دوم غيبت، غربت امام زمان (ع) است.
يك معناي غيبت اين است كه حضرت حق، سيزده معصوم را در اختيار عوام و خواص قرار داد، امّا معصوم چهاردهم را از چشم عموم پنهان نمود و امكان ديدار را تنها در اختيار كساني قرار داد كه توفيق رفع حجاب از ديدگان باطن خود را به دست آورند. لذا معناي نخست غيبت، حجابي است كه روي چشم‌هايي كشيده مي‌شود كه لياقت ديدن خوبي‌ها را ندارند:
گفتم كه روي خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است
گفتم فراق تا كي؟ گفتا كه تا تو هستي
گفتم كه نفس همين است، گفتا جواب همان است

اما غيبت متأسفانه وجه ديگري هم دارد و آن غربت امام عصر(ع) است. غربت در لغت به معناي دوري و بُعد مسافت و در عرف، به معناي ناخشنودي، و نارضايتي و عدم قرابت است.

  • اقسام غربت
گاهي اوقات، غربت در مكان رخ مي‌دهد؛ يعني مكان، مورد پسندِ امام(ع) نيست و آقا بقيّة‌الله(ع) در آن مكان، غريب هستند. همچنانكه خودِ آن حضرت، در فرازي از توقيع مباركشان به شيخ مفيد(ره) به غربت مكاني خود چنين اشاره فرموده‌اند:

اگرچه هم اكنون در مكاني دور از جايگاه ستمگران سكنا گزيده‌ام؛ كه خداوند صلاح ما و شيعيان مؤمن ما را تا وقتي كه حكومت دنيا به دست تبهكاران است، در دوري گزيدن به ما نمايانده است.1

گاهي از اوقات نيز غربت در زمان است. يعني زمان و زمانه در خور شأن آقا بقيّة‌الله(ع) نيست، همچنان‌كه در روايتي مي‌فرمايند:

زمانه از گذشته سخت‌تر و دشوارتر شده است.2

گاهي هم غربت حضرت در ارتباط با شيعيان و دوستان ايشان است. اين غربت از ناحية شيعيان و دوستان ايشان، خود داراي چند جهت است:

1. نشناختن راستين امام(ع)

يكي از جهات غربت امام(ع)، از ناحية شيعيان و دوستان را مي‌توان عدم شناخت راستين شيعيان از حقيقت باطني و ولايت الهي ايشان دانست.

متأسفانه بايد اعتراف نمود شناخت شيعيان از آن حضرت، غالباً در حدّ يك شناخت تاريخي و شناسنامه‌اي و آن هم به صورت ناقصِ آن كه البته اين جنبة شناخت از امام(ع) را مي‌توان وجه مشترك شناخت دشمنان امام(ع) با دوستان ايشان داشت، و چه بسا شناخت دشمنان امام(ع) بسيار كامل‌تر از شناخت دوستان ايشان از جنبة تاريخي و شناسنامه‌اي ايشان باشد. معروف است كه در سازمان‌هاي امنيتي غربي پرونده‌اي از امام زمان(ع) وجود دارد كه همة اطلاعات تاريخي و شناسنامه‌اي آن حضرت را شامل مي‌شود و تنها عكس آن حضرت ضميمة پرونده نيست. اصل اين داستان، اگر هم ساختگي باشد؛ چيزي از اصل اين ادعا كه اطلاعات دشمنان اسلام از امام زمان(ع) در خيلي از جهات كامل‌تر از اطلاعات ناقص بعضي از دوستان و شيعيان آن حضرت(ع) است، كم نمي‌كند. ممكن است برخي بپرسند چه حجتي براي اين سخن خود داريد؟ در پاسخ خواهيم گفت كه هر شيعة آشنا به تاريخ اسلام به خوبي مي‌داند كه حاكمان و خلفاي جور اموي و عباسي نيز امامان عصر خويش را مي‌شناختند، اما اين شناخت، موجبات نجات آنها را فراهم نكرد، بلكه بر اساس روايت مشهور نبي(ص) كه اهل سنت و شيعه آن را نقل كرده‌اند:

من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليّة؛3
كسي كه بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است4

بنابراين، همة اين جنايتكاران به مرگ جاهلي مرده‌اند. جالب است بدانيم منظور از جاهليّت در اين روايت، كفر و ضلالت قبل از اسلام است. بنابراين مطابق اين حديث، اگر مسلماني، يعني كسي كه توحيد و نبوّت و قرآن و قيامت و ديگر مباني دين را پذيرفته و به واجبات دين، اهتمام نموده است بميرد، ولي در آن حال، امام معصوم زمان خويش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده است و دين او همان كفر و ضلالتِ مشركان قبل از اسلام تلقي خواهد شد و از اسلام، توحيد، نبوّت، تقوي و عبادت خود نفعي نخواهد برد. لفظ جاهليّت در اين نقل از حديث توصيف روشن‌تري يافته است. راوي مي‌گويد از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) فرموده‌اند:

من مات و لا يعرف إمامه مات ميتةً جاهليّةً؟

فرمودند: آري. عرض كردم: اين جاهليّت به معني جاهليّت ايام ناداني قبل از اسلام است يا منظور، جاهليّتِ عدم آشنايي با امام مي‌باشد؟ به تعبير صريح‌تر، يعني آيا جاهليّت چنين كسي در همة زمينه‌ها، و مطلق بوده و يا در محدودة خاص امامت است و به ديگر محدوده‌هاي دين لطمه نمي‌زند؟

امام صادق (ع) فرمودند:
جاهليّة كفرٍ و نفاقٍ و ضلالٍ.4
جاهليّت او از سنخ جاهليّت كفار، منافقان و گمراهان است.

يعني جاهليت چنين كسي، مطلق است و لذا گمراهي از امامت، مساوي با گمراهي در تمامي مباني دين خواهد بود.

علامة اميني(ره) صاحب كتاب گران‌سنگ الغدير مي‌فرمودند: «در سفري به سوريه، دانشمندان آن ديار، به ملاقات من آمدند. در مجلسي از بزرگان اهل سنّت آن منطقه، يكي از آنان به من رو كرد و گفت: آيا در اسلام جز ولايت و امامت، اصلي ديگر وجود ندارد كه تو فقط دربارة ولايت و غدير و مفاهيم مربوطه مي‌نويسي؟ آيا اسلام، توحيد ندارد، معاد ندارد، نبوّت، قرآن، اخلاق و احكام ندارد؟ من هر چه فكر كردم كه به اين فرد سنّي در مجمعي از اهل سنّت چه جوابي بدهم كه دندان‌شكن باشد، چيزي به ذهنم نيامد. قلباً به حضرت اميرالمؤمنين(ع) متوسّل شدم كه من در اين جمع، زبان شما اهل‌بيت‌ هستم، مرا ياري دهيد تا بتوانم از منطق شما دفاع كنم. به عنايت مولا به ذهنم رسيد كه به اين حديث شريف استناد كنم. لذا روايت: «من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتّةً جاهليه را خواندم» مدارك آن را بيان كرده، معناي آن را توضيح دادم و گفتم: اين كار كه فقط از ولايت مي‌گويم و مي‌نويسم، سليقة من نيست، بلكه فرمايش رسول خدا(ص) در اين حديث است كه كسي كه ولايت ندارد، از توحيد، نبوت، معاد، قرآن و احكام بهره‌اي نمي‌برد. آنها در مقابل اين استدلال من ساكت شدند».5

فردي از امام صادق(ع) پرسيد: آيا كسي كه به ائمّة قبل، معرفت داشته باشد و فقط امام زمان خويش را نشناسد، مؤمن است؟ فرمودند: خير!6
و باز از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:

كسي كه به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان معصوم مرا نيز بپذيرد، ولي مهدي را كه از فرزندان من خواهد بود انكار كند، مانند كسي است كه نبوت جميع انبيا را پذيرفته، نبوت پيامبر اكرم (ص) را انكار نمايد.7

رسول‌اكرم(ص) نيز فرمودند:
كسي كه در ايام غيبت مهدي از فرزندان من، او را انكار نمايد و بميرد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. 8
اين در حالي است كه سفارش خداي سبحان به مؤمنان اين است كه مسلمان بميريد. لذا در آية 102 سورة مباركة آل عمران مي‌فرمايد:
يا أيّها الّذين ءآمنوا اتّقوالله حقّ تقاته، و لا تموتنّ إلّا و أنتم مسلمون.
اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، از خدا آن گونه كه حقّ پروا كردن از اوست پروا كنيد؛ و زينهار جز مسلمان نميريد.

در آية 132 سورة مباركه بقره نيز مي‌فرمايد:
و وصّي بها إبراهيم بنيه و يعقوب يا بنيّ إنّ الله اصطفي لكم الدّين فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون.
ابراهيم و يعقوب، فرزندانشان را به آئين الهي سفارش كردند و گفتند فرزندان من، خدا دين اسلام را براي شما برگزيد، پس تلاش كنيد مسلمان بميريد.

از آنجا كه مرگ، عصارة زندگي است و هركس آن‌گونه مي‌ميرد كه زندگي كرده است، لذا اگر مرگ كسي جاهلي باشد، معلوم مي‌شود زندگي او نيز جاهلانه بوده است. چون ممكن نيست كسي زندگي عاقلانه داشته باشد، ولي به مرگ جاهليّت بميرد. بنابراين اگر كسي امام زمانش را نشناسد، نه تنها مرگش جاهلي خواهد بود، بلكه حيات او نيز، حياتي جاهلانه خواهد است. اگر كسي امام زمانش را درست بشناسد، خواهد فهميد تمام كارها در دست او كه مظهر « هو قائمٌ علي كلّ نفسٍ بما كسبت؛ كسي كه بر هر شخصي بدانچه كرده است، مراقب است»9مي‌باشد. در نتيجه از زندگي و حيات جاهلي رهيده، به حيات معقول رسيده و منتظر واقعي آن حضرت مي‌گردد.

البته همان‌طور كه اشاره شد، منظور از شناخت امام زمان(ع)، تنها شناخت شناسنامه‌اي و تاريخي آن حضرت نيست كه انسان بداند نامش چيست، فرزند كيست، در چه عصري زندگي مي‌كرده و ... بلكه مراد از شناخت امامت، اعتقاد به ولايت و معرفت به شخصيت امام است و افزون بر اعتقاد و معرفت، اطاعت نيز لازم است.10 در غير اين صورت، همان‌طور كه اشاره شد، همة طاغوت‌هاي جنايتكاري كه امامان معصوم(ع) را مظلومانه به شهادت رساندند، بيش از هر كس ديگري امامان عصر خويش را مي‌شناختند.

طبق آيات قرآن كريم و روايات اسلامي، شناخت حقيقي امام زمان(عج) شرط قبولي ايمان، تهذيب اعمال و ضامن برخورداري از هدايت الهي و حيات معقول هر انسان مسلمان و مؤمن است. لذا يكي از وظايف شيعيان و عاشقان منتظر در عصر غيبت، خواندن دعاهايي است كه از طريق اهل بيت و ناحية مقدّسة آن حضرت وارد شده است. از جمله دعايي كه امام صادق(ع) آنرا به زراره تعليم نمودند. زراره مي‌گويد:

«شنيدم حضرت امام صادق(ع) مي‌فرمود: بر آن جوان پيش از قيامش غيبتي خواهد بود. گفتم: چرا؟ فرمود: مي‌ترسد ـ و به شكمش اشاره كرد (كنايه از كشته شدن) ـ پس امام فرمود: اي زراره! اوست منتظر و اوست كه در ولادتش شك مي‌كنند، بعضي مي‌گويند پدرش بدون بازمانده از دنيا رفت، بعضي از آنها مي‌گويند در حالي كه در شكم مادر بود، پدرش فوت كرد و بعضي مي‌گويند دو سال پيش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اينكه خداوند دوست دارد كه شيعه را امتحان كند. پس در آن هنگام است كه تشكيك و توهّم اهل باطل آغاز مي‌شود. اي زراره! اگر آن زمان را درك كردي، اين دعا را بخوان:

اللهّم عرّفني نفسك فإنّك إن لم تعرّفني نفسك لم أعرف نبيك، اللهّمّ عرّفني رسولك فإنّك ان لم تعرفني رسولك لم أعرف حجتّك، اللّهمّ عرّفني حجّتك فأنّك إن لم تعرّفني حجتّك ظللت عن ديني.11
بارخدايا! تو مرا به خود بشناسان، كه اگر خودت را به من نشناساني، پيغمبرت را نخواهم شناخت. بار خدايا! تو رسولت را به من بشناسان، كه اگر رسول خود را به من نشناساني، حجّتت را نخواهم شناخت، پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان كه اگر حجّتت را به من نشناساني، از دين خود گمراه خواهم شد.11

مضمون اين دعاي شريف به خوبي نشان مي‌دهد كه، اولاً معرفت امام(ع) درطول معرفت پيامبر(ص) و معرفت خداي متعال است نه در عرض آن، لذا معرفت شايسته‌ امام(ع) بدون معرفت و درك درست از خداوند و پيامبر (ص) قابل حصول نخواهد بود.

ثانياً، اگر كسي حجت زمان خود را نشناسد، از دين خود گمراه خواهد شد، و جاهليّت او، جاهليّت كامل يعني جاهليّت قبل از ظهور اسلام خواهد بود هر چند اين شخص به توحيد و معاد ايمان داشته باشد. لذا ايمان به توحيد و نبوت اين شخص، زماني وي را از جاهليت خارج خواهد ساخت كه مقدمة ايمان به امام زمان خودش واقع گردد.

2. موالات بدون برائت

اما وجه ديگر غربت امام زمان(ع) در بين شيعيان و دوستانشان را مي‌توان «موالات بدون برائت» شيعيان برشمرد. يعني در عين اينكه، آنان امام زمان(ع) را دوست دارند، ولي نسبت به دشمنان ايشان ـ كفار، مشركان و مستكبران زمان خود ـ بغض و كينه‌اي ندارند. از نتايج اين موالات بدون برائت و تولّي بدون تبري يكي اين است كه از طرفي به مبارزات حق‌جويانة مردم مستضعف و مظلوم جهان از جمله مبارزات مسلمانان با نظام استكبار و صهيونيست جهاني بي‌تفاوت و بي موضع هستند و متأسفانه حتي در برخي اوقات، انتقاداتي هم در خصوص اصل اين مبارزات مي‌كنند كه اين بيانات ايشان در نهايت، منجر به شادي دشمن مشترك همة مسلمانان مي‌گردد يا از سوي ديگر شاهديم مسلمانان جذب فرهنگ، ادب و ارزش‌هاي كفار مي‌شوند، به طوري‌كه با تقليد از الگوهاي مبتني بر فرهنگ و مدنيت غربي، شكل مناسبات و معاملات و شيوة زندگي فردي و اجتماعي خود را متناسب با مظاهر فرهنگ و تمدن اومانيستي غرب سامان‌دهي مي‌كنند؛ در حالي كه مي‌دانيم فرهنگ و تمدن انسان مدار غرب كه مبتني بر انانيت و نفسانيت و تحول خود بنياد و جزئي بشر است مصداق بارز فرهنگ الحادي و كفر‌آميز مي‌باشد كه در تضاد با نوع نگرش
دين محور و ولايت مدار شيعي و اسلامي قرار دارد. به تعبير يكي از صاحب‌نظران:

«هر عالمي رنگ و بويي دارد كه اهلش آن را مي‌شناسند.» آنكه در عالم ديني سير مي‌كند، سير در عبوديت دارد و آنكه در عالم غربي است سير در انانيت، چنان‌كه در مبادي آن، انسان با مراجعه به خود و روي‌گرداني از مبدأ آسماني، خودكامي پيشه ساخت، از اين‌رو در اين عالم همه چيز بوي انانيت دارد، چنان‌كه فرهنگ و ادب غرب و حاصل و محصول آن همين را فرياد مي‌كند. در اين ديار انسان مؤدب به ادب بندگي نيست، ادب عصيان دارد، ادبياتش هم، چون موسيقي و معماري‌اش اناالحق فرعوني سر مي‌دهد، كبر مي‌ورزد و با طغيان‌گري در برابر فرمان حق مي‌ايستد و هل‌من‌مبارز مي‌طلبد. در عالم ديني همه چيز رنگ و بوي عبوديت دارد. آنكه در عالم ديني سير مي‌كند خانه‌اش بي هيچ عبارت و جمله‌اي «عبد بودن» او را منعكس مي‌سازد. نيازي به جار زدن و اعلام رسانه‌اي و شعارنويسي ندارد. همة شهر و بازارش هم بوي «انا العبد» و «انت المولا» مي‌دهد.

دروازة ورود به عالم دين، «عبوديت» و دروازة ورود به عالم غربي «انانيت» است، خروج از عالم غربي هم ممكن نيست مگر آنكه مهاجر الي‌الله از دروازة «نفي خود» بگذرد، در حقيقت شيشة عمر اين غول «نفي خود» است.12

بنابراين ورود به عالم غربي با اثبات خود و ورود به عالم ديني، با نفي خود امكان‌پذير است و چون مهدويت بينش ولايت مداري است و غرب به بينش انسان مداري، فلذا لازمة پذيرش الگوهاي فرنگي و مدني غرب، پذيرش ادب غربي است و ادب غربي كه مبتني بر اومانيسم و انسان مداري است، در تضاد با ادب الهي است. زيرا مي‌دانيم در فرهنگ و تمدن اومانيستي غرب، انسان نه نشانة خدا، بلكه آلترناتيو و رقيب خداوند است، در حالي كه در فرهنگ اسلامي، قرآني و مهدوي، انسان نه رقيب خدا، بلكه آيت و نشانة عظماي خدا، خليفة الله و بقيّة‌الله است و چون ادب غربي مبتني بر نفي حق و اثبات خود مي‌باشد، بديهي است كه چنين ادبي در تضاد با ادب الهي است كه بر نفي خود و اثبات حق بنا شده است. بنابراين تخلّق مسلمان به اخلاق و ادب غربي منجر به شكشتن ادب ديني و غربت و يا ناخشنودي قلب نازنين آقا بقيّة‌الله‌اعظم(ع) مي‌گردد، زيرا امام(ع) در عصر كنوني، مظهر تامّة لطف خداوند و واسطة فيض‌الهي بر بندگانش است و به همين جهت، عدم رعايت ادب الهي منجر به محروميت از لطف حق يعني از وجود مقدس و پر بركت امام(ع) در عصر غيبت و همچنين منجر به استمرار غيبت آن بزرگوار مي‌گردد كه به قول مولوي:

از خدا جوييم توفيق ادب
بي‌ادب محرم ماند از لطف حق
بي‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش بر همه آفاق زد13




عباس علي پرچي زاده
ماهنامه موعود شماره 84

پي‌نوشت‌ها:

1. طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 497؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 175.
2. صدوق، كمال‌الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 487 و مجلسي، همان، ج 53 ص 186.
3. مجلسي، همان، ج 32، ص 321 و 331.
4. كليني، كافي، ج 1، ص 377، ح 3.
5. نقل از كتاب آثار اعتقاد به امام زمان(ع)، نوشتة دكتر هادي قندهاري، ص 62.
6. صدوق، همان، باب 39، ص 410، ح 3.
7. همان، ص 411، ح 5 و 6.
8. همان، ص 413، ح 12.
9. سورة رعد(13)، آية 33.
10. عصاره خلقت درباره امام زمان(ع)، برگرفته از آثار آيت‌الله جوادي آملي.
11. كليني، همان، ج 1، ص 337.
12. شفيعي سروستاني، اسماعيل، استراتژي انتظار، ج 3، ص 39 و 38.
13. مولوي، مثنوي معنوي، ج 1، ص 7.