شگفت انگيزترين دوره زندگي امام علي(ع)
استاد شهيد مرتضي مطهري شگفت انگيزترين دوره هاي زندگي علي در حدود 45 ساعت است. علي يك دوره زندگي دارد از تولد تا بعثت پيامبر. دوره دوم زندگي ايشان از بعثت پيامبر تا هجرت شروع مي شود. از هجرت تا وفات پيامبر دوره سوم زندگي علي شروع مي شود و رنگ و لون ديگري دارد و از وفات پيامبر تا خلافت خودش در طول اين 25 سال يك شكل ديگري دارد و در همه دوره خلافت چهارساله و نيمه اش باز زندگي علي يك دوره ديگر است و يك دوره هم دارد كه اين دوره كمتر از دو شبانه روز است و اين دوره، شگفت انگيزترين دوره هاي زندگي علي است يعني فاصله ضربت خوردن تا وفات. انسان كامل بودن علي اين جا ظاهر مي شود يعني در لحظاتي كه مواجه با مرگ شده است، يكي از معيارهاي انسان كامل اين است كه عكس العملش در مواجهه با مرگ چگونه است. عكس العمل علي در مواجهه با مرگ، اولين عكس العملش اين بود كه ضربت به فرق مباركش وارد شد دو جمله از او شنيده شد: 1- اين بود كه فرمودند: اين مرد را بگيريد 2-اين بود كه فرمودند: فزت و رب الكعبه قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم، به شهادت نائل شدم، شهادت براي من رستگاري است. علي را آوردند و در بستر خواباندند. طبيبي است به نام اسيدبن عمرو اين طبيب را كه از تحصيل كرده هاي جندي شاهپور و عرب هم بوده و در كوفه مي زيسته است مي آورند براي معاينه زخم اميرالمؤمنين، اين مرد معاينه كرد با وسائلي كه آن روز داشتند درك كرد كه زهر وارد خون حضرت شده است كه ديگر اظهار عجز كرد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين اگر وصيتي داريد وصيت خودتان را بفرمائيد. خود آن لعين ازل و ابد وقتي كه ام كلثوم مي رود سراغش و شروع مي كند به او بدگوئي كردن كه پدر من با تو چه كرده بود كه چنين كاري را كردي و بعد وقتي كه مي گويد اميدوارم كه پدرم سلامتي خودش را بازيابد و روسياهي براي تو بماند، تا اين جمله را ام كلثوم گفت او شروع كرد به حرف زدن، گفت: خاطرت جمع باشد من اين شمشير را به هزار درهم يا دينار خريدم و هزار درهم يا دينار داده ام كه اين را مسمومش كرده اند و سمي به اين شمشير ماليده ام كه نه تنها بر فرق پدرت كه اگر بر سر تمام اهل كوفه يك جا وارد مي شد هلاك مي شدند مطمئن باش كه پدرت ديگر نمي ماند. ولي شگفتي هاي علي، معجزه هاي انساني علي در اين جا بروز مي كند برايش غذا آوردند غذا كه نميتواند بخورد شير مي آورند مقداري از شير مي نوشد و جزء وصايايش مي فرمايد: با آن اسيرتان خوش رفتاري و مدارا كنيد. وصيت مي كند اي اولاد عبدالمطلب پس از وفات من مبادا در ميان مردم بيفتيد و بگوئيد اميرالمؤمنين اينطور شدند و فلان كس محرك بوده است و اين و آن را متهم كنيد. خير نمي خواهد دنبال اين حرفها برويد قاتل من يك نفر است. به امام حسن(ع) فرمود: فرزندم حسن، اين يك ضربت بيشتر به پدر شما نزده اين دو ضربت نزده است. بعد از من اختيار با خودت، اگر مي خواهي آزادش كن و اگر مي خواهي قصاص كني توجه داشته باش او به پدر تو يك ضربت زده است فقط يك ضربت به او بزنيد كشته شد، شد و اگر نشد هم نشد، باز هم سراغ اسيرش را مي گيرد، آيا به او غذا داده ايد، رسيدگي كرده ايد؟ اينگونه بود رفتارش با دشمن، اين است كه ملاي رومي مي گويد: در شجاعت شير ربانيستي در مروت خود كه داند كيستي يا در بستر افتاده است ساعت به ساعت حالش بدتر مي شود سموم بيشتر اثر مي گذارد روي بدن مقدس علي عليه السلام، اصحاب مي آيند لبهاي علي خندان و شكفته است و مي گويد: «والله ما فجاني من الموت وارد كرهته، ولا طالع انكرته و ما كنت كقارب ورد، وطالب وجد؛ و ما عندالله خير للابرار(1) بخدا قسم آنچه كه به من وارد شده است چيزي كه بر من ناپسند باشد نيست، ابداً اين مرگ و شهادت در راه خدا براي من يك امري است كه آرزوي هميشه من بوده و اين چه بهتر، كه در حال عبادت باشد بعد يك مثلي را علي آورده است كه عرب با آن خيلي آشنا بوده است. عرب در بيابانها كه زندگي مي كرد، تفريحي زندگي مي كرد هر جا آب و علف بود، همانجا مي ماند و بعد كه تمام مي شد مي رفتند جاي ديگر و گاهي كه گرم بود شبها مي رفتند براي پيدا كردن يك نقطه اي كه آنجا آب داشته باشد. علي در اين كلامش به اصحابش ميفرمايد مثل من مثل عاشقي است كه به معشوق خودش رسيده است مثل من مثل آنكسي است كه در تاريكي شب دنبال آب مي گردد و ناگهان آب را پيدا مي كند چه سروري به او دست مي دهد. چه نيكو سروده است حافظ: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند و علي جمله «فزت و رب الكعبه» را ميگويد در لحظات آخر همه دور بستر علي عليه السلام جمع بودند زهر به بدن مباركش خيلي اثر كرده بود و گاهي وجود مقدسش از حال مي رفت و بحال اغماء درمي آمد ولي همين كه بحال مي آمد باز از زبانش در مي ريخت، نصيحت مي كرد موعظه مي كرد، آخرين موعظه علي(ع) همان موعظه بسيار پرجوش و حرارت است كه در بيست ماده بيان كرده است.(2) اول حسن و حسين را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش و بعد همه مردمي كه تا دامنه قيامت صدايش را مي شنوند وكلامش را مي خوانند. ¤ انسان كامل صص (71-68) (1) نهج البلاغه، صبحي صالح، كلام23، صفحه 378 (2) تحف العقول، صفحه 135
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر