سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

اهمیت رمضان در كلام پیامبر مكرم (ص)


اهمیت رمضان در كلام پیامبر

محمد كاظم حسینی

برنامه های اسلام، برای رسیدن انسان به سعادت جاودانه تدوین شده، سعادتی که پهنایی به گستردگی دنیا و آخرت دارد. در این میان، روزه عبادتی است که در ره پویی بشر به سوی کمال و تعالی نقش به سزایی دارد.


روزه، برای رستگاری انسان و رهایی او از قید تن و توجه او به افق های سبز معنویت، واجب گردیده است. انسان خو گرفته با روزمرگی در یک پودمان معنوی یک ماهه، رهایی از بند مادی گرایی و زنگار زدایی از دل را با هم تجربه می کند.


روزه ماه رمضان از لسان پاک پیامبر صلی الله علیه وآله بسیار برآن تأکید شده و این مطلب را از احادیث بسیار زیادی که تقریبا شبیه به هم هستند و از راویان معتبر نقل شده اند می توان فهمید. یکی از احادیثی که از پیامبر اکرم در باره اهمیت ماه رمضان نقل شده حدیثی است که ما در ذیل به آن می پردازیم.


از امام باقرعلیه السلام روایت شده که پیغمبر اکرم(ص) در جمعه آخر ماه شعبان پس از ستایش و ثنای خداوند فرمود: ای مردم ماهی بر شما سایه افکنده است که در آن ماه شبی است که از هزار ماه برتر است، و آن ماه رمضان است، پروردگار روزه این ماه را واجب فرمود و عبادت و به پاداشتن نماز را در یک شب این ماه برابر با عبادت هفتاد شب ماه های دیگر قرار داده است، آن کسی که در این ماه کردار نیکی از امور مندوب و مستحب بجای آورد، آفریدگار پاداش واجب را به وی عطاء می فرماید.


خَطَب رسولُ اللّه صلى اللّه علیه و آله، الناسَ فى آخِر جمعة من شعبان، فحَمَد الله أثنی علیه ثم قال: اَیّها الناس إنه قد اَظلّکم شهرٌ فیه لیلة خیرٌ من الفِ شهر، و هو شهرُ رمضان، فَرَضَ اللهُ صیامَه و جَعَل قیامَ لیلِه فیه بتطوع صلاة ٍکتطوع صلاة سبعین لیلة فیما سواه من الشهور وجَعَل لمن تطوع فیه بخصلةٍ من خصال الخیر و البر کأجر من اَدّی فریضةٌ من فرائض اللّه عزّ و جلّ


و هر کس که واجبی از واجبات الهی را در این ماه تأدیه کند پاداش اداء هفتاد فریضه در ماه های دگر بدو عنایت خواهد شد، این ماه، ماه شکیبایی است و پاداش شکیبایی بهشت است این ماه، ماه مواسات و برابری است و ماهی است که خداوند بر روزی افراد با ایمان می افزاید، آنکس که در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد برای وی پاداش آزاد کردن بنده ای در دربار کبریائی پروردگار منظور می شود و گناهان گذشته اش مورد آمرزش قرار می گیرد. عرض شد یا رسول الله عموم ما مسلمین توانایی نداریم که ضیافت افطاری تشکیل دهیم، حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی کریم است، همین ثواب را به آن کس که به یک جرعه شیر.


وَ من اَدّی فیهِ فَریضَةً مِن فَرآئضِ اللهِ تعالی کانَ کَمَن اَدّی سَبعینَ فَریضَةٌ من فرائض الله تعالی فی ما سِواهُ مِنَ الشُهُورِ وَ هُوَ شَهرُ الصَّبرِ وَ أَنَّ الصَّبرَ ثَوابُهُ الجَنَةُ وَ هُوَ شَهرُ المُواساةِ، وَ هُوَ شَهرُ ، یزیدُ اللهُ فی رِزقِ المُؤمِنِ فیهِ، وَ مَن فَطَّرَ فیهِ مُؤمِناً صائِماً کانَ لَهُ عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ بِذلِکَ عِتقُ رَقَبَةٍ وَ مَغفِرَةٌ لِذُنُوبِه فی ما مَضی، فَقیلَ یا رَسُولَ اللهِ لَیسَ کُلَّما یقدِرُ عَلی اََن یفطِرَ صائِماً، فَقال: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی کَریمٌ یعطی هذَا الثَّوابَ لمَن لَم یقدِرَ اِلاّ عَلی مَذَقَةٍ مِن لَبَنٍ یفَطِّرَ بِها صائِماً.


یا آب گوارا یا چند دانه خرما روزه داری را افطار دهد، عطاء می فرماید، آنکس که وظایف خدمت گزاران خود را در این ماه سبک سازد خداوند در مورد محاسبه وی در قیامت بر او آسان می گیرد ، این ماهی که اولش رحمت و میانه اش آمرزش و انتهایش استجابت دعا و آزادی از آتش است. در این ماه شما از چهار خصلت بی نیاز نیستید که به سبب دوخصلت آن خداوند خشنود می شود، و آن گواهی دادن به یکتایی خدا و پیامبری من است، و دو خصلت دیگر که در تمام عمر ناچار به آن متصف باشید، یکی خواستار شدن حوائج از خداوند به ضمیمه عافیت است و دیگر پناهنده شدن به وی از آتش دوزخ.


اَو شَربَةٍ مِن ماءٍ عَذبٍِ اَو تَمراتٍ لا یقِدرُ عَلی اَکثَرَ مِن ذلِکَ، وَ مَن خَفَّفَ فِیه عَن مَملُوکِه خَفَّفَ اللهُ عَنه حِسابَهُ، وَ هُوَ شَهرٌ اَوَّلُهُ الرَّحمَةٌ وَ اَوسَطُهُ مَغفِرَةٌ وَ اخِرُهُ الاِجابَة وَ العِتقُ مِنَ النّارِ وَلا غَنی بِکُم عَن اَربَعِ خِصالٍ خِصلَتَینِ تُرضُونَ اللهَ بِهِما وَ خِصلَتَینِ لا غِنی بِکُم عَنهُما فاَمّا اللَّتانِ تَرضُونَ اللهَ عزّ وجل بِهِما فَشَهادَةُ اَن لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَ أن محمداً رَسُولُ اللهِ وَ اَمَّا اللَّتانِ لا غِنی بِکُم عَنهُما فَتَسأَلُونَ اللهَ فیهِ حَوائِجَکُم و الجنة و تَساَلُونَ العافِیةَ وَ تَعوذُونَ بِهِ مِنَ النّارِ.(1)


جدای از این حدیث که خلاصه خطبه شعبانیه است، رسول خدا (ص) در خطبه شعبانیه درباره چگونگی وضعیت اعمال در ماه رمضان می‏فرماید: «انفاسکم فیه تسبیح‏» نَفَس‏های شما در این ماه خود تسبیح است، یعنی هر نفسی که می‏کشید مثل آن است که گفته باشید سبوح قدوس رب الملائکة و الروح‏، «و نومکم فیه عبادة‏» خوابتان در این ماه عبادت است به این معنی که شما اگر هیچ عملی انجام ندهید این هم برای شما عبادت حساب می شود، ودر جای دیگری می فرماید «و اعمالکم فیه مقبولة‏» یعنی کارهای جزیی را که انجام می‏دهید خدا قبول می‏کند و قبولی عمل مقدمه است‏برای این که خداوند خود انسان را قبول فرماید.


دراین ماه مبارک که رحمت و بخشش الهی گسترده است، شعور، عقل و عرف، همگی حکم می کنند که باید در مسیر بخشش های پروردگار متعال قرار گرفت.
کمترین کاری که برای قرار گرفتن در مسیر بخشش و رحمت الهی می توان انجام داد، این است که بنده جوابی به منادی این ماه داده که شامل اظهار تشکر و قبول منت، عذر خواستن از کوتاهی و اعتراف به فرمان برداری ودعا و طلب مغفرت باشد که خداوند در قرآن کریم می فرماید:( وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ)(2)
هنگامی که بندگانم از تو درباره من سؤال کردند ، همانا من نزدیک بوده ، دعای کسی که مرا بخواند اجابت می کنم پس باید دعوت مرا اجابت کرده و به من ایمان بیاورند ، شاید به راه راست هدایت شوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
پى‏نوشت:

1- الکافی ج4 ص66و67 .
2- سوره بقره آیه 186

ی/ 702

منبع: خبرگزاری قرآن

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارك باد.



ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارك باد.

پخش آنلاین ترتیل قرآن کریم به تفکیک جزء - استاد پرهیزگار

حديث هربار كليك حديث جديد






غزل هاي بي سر


عنوان : غزل هاي بي سر

الا اي شكوه غزلساز من
بجوش اي گلوي پرآواز من
بگو از غزلهاي بي سر سرود
زجايي كه دل را از آنان ربود
بگو از شهيدان شاعر مرام
ز تكبير گويان خونا به كام
شكستم ميان شررهاي روز
بگو از نواحي آلاله سوز
بگو قاصدك آن طرفها چه بود
كه رودش زخون و هوايش كبود
قلم حيرتي در درونم شكفت
زعزم جوانان جنونم شكفت
بگو عطر آنان چو مشك و عبير
بپاشد برين جسم و جان اسير
از اين بغض حيران ديوانه وار
رسيدم به خاك شلمچه نزار
بگو سمت پرواز دلها كجاست
ببين استخواني از آنان بجاست
سرودم به شوق دو كوهه سرود
بگو اي دو كوهه زمرز شهود
ازآنان كزين ارتفاع غريب
نجيبانه خواندند امن يجيب
بگو ياد آن زندگي ها بخير
بگو ياد دلدادگي ها بخير
زمين آسماني ز خورشيد بود
يقين بود و نابود ترديد بود
از آن دشت خون دشت آلاله ها
سرودم زحيراني واله ها
سرودم ازآن دم كه خون مي چكيد
ز شمشاد هاي جوان رشيد
قلم بايد اينك سمايي شويد
بگو راز آن زندگي ها چه بود
بگو شرط دلدادگيها چه بود
بگو تا بجوشد ز هر واژه خون
هجا در هجايم شود لاله گون
بگو شعري از رسم ديروز ما
بگو از شهيدان دلسوز ما
بگو از همانان كه عباسوار
عطش مي سرودند در شط يار
قلم حيرتم را جوابي بده
به اين شام غم آفتابي بده
قلم ساغرم پركن از شهد نور
زشهد شهيدان ، زشهد شعو

در پرده‏هاي اشگ و آه- شعر محمّدجواد محبت در مورد امام خميني / غزل



عنوان : در پرده‏هاي اشگ و آه

فرياد، زقلب تنگ، بيرون آمد
آه از دلِ سختِ سنگ، بيرون آمد
شب در غم تو، سياه بر تن پوشيد
خورشيد - پريده رنگ - بيرون آمد
هر برگ گلي كه رفت، يغما، در باد
گفتيم: خدا... بقاي او باد - زياد
اكنون چه كنيم - اي خداوند بزرگ
اكنون كه درخت سايه افكن - افتاد
اي خاك، امانتي گران آوردند
از فضل خدا، تو را، نشان آوردند
هر بار - به دست تو تني بسپردند
اين‏بار - در آغوش تو، جان آوردند
رحمت، رحمت، به روح پاك‏ات، اي مرد
رويان - گل مغفرت، زخاك‏ات، اي مرد
اي رحمت بي‏كران حق، در هر حال
بر شيفتگان سينه چاك‏ات اي مرد
در عشق - به خود، نه اختياري داريم
با ياد تو اي امام، كاري داريم
گهگاه، شب جمعه، بهشت زهرا
با تربت پاك تو، قراري داريم

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

عشق به خدا يعني حسين

عشق به خدا

امام حسین ع

گذشتن از پوسته دین و رسیدن به لبّ و لبابِ مکتب انبیا، در گرو معرفت والاتر و جان پاک‌تر و عشق برتر به «هستی آفرین» است.

در مکتب وحی، آنچه بیشترین و بالاترین جایگاه ارزشی را دارد، «عشق به خدا» است. این محبت، از معرفت سرچشمه می‌گیرد و آن که خدا را شناخت، در او فانی می‌شود و محبت آن محبوب ازلی و ابدی، سلطان اقلیم وجودش می‌شود و اوست که فرمان می‌راند و عبد، عاشقانه و مشتاقانه اطاعت و امتثال می‌کند.

بعد عرفانی دین، دلدادگی ویژه‌ای است که میان بنده و خالق پدید می‌آید و نتیجه آن، «صبر»، «رضا»، «تسلیم»، «شوق»، «اخلاص»، «یقین»، «اطمینان نفس»، «قرب به حق»، و این‌گونه جلوه‌های مقدس است. در سایه این تجلی الهی است که بنده، «خود» را نمی‌بیند و جز «او» را نمی‌شناسد و جز «پسند» او را نمی‌جوید.

عاشورا، به جز بعد حماسی و ظلم‌ستیزی و قیام برای اقامه عدل و قسط، بعد عرفانی دارد و متعالی‌ترین درس‌های عرفان ناب را می‌آموزد و جز در کربلا - و صحنه‌های الهام گرفته از عاشورا - کجا می‌توان تلفیق حماسه و عرفان را یافت؟

برخی از مولفان و مقتل نویسان هم که به حادثه عاشورا پرداخته‌اند، یا شاعرانی که عاشورا را به نظم کشیده‌اند (همچون عمان سامانی در گنجینة الاسرار) از بعد عرفانی به این حماسه نگریسته‌اند. پیام عرفانی عاشورا، راه و رسم سلوک خداپسندانه و منطبق با «خط پیامبران و امامان» را بیان می‌کند و خط بطلانی بر عرفان صوفی منشانه و دور بودن از صحنه حق و باطل و عمل به تکلیف اجتماعی است.

از والاترین و زلال‌ترین حالات جان آدمی، عشق به کمال مطلق و معبود حقیقی، خدای متعال است. پیشوایان الهی این عشق را در بالاترین درجه‌اش داشتند. نحوه حیات و شهادتشان نیز گویای آن است.

صاحبان چنین عشق‌هایی، برای خود، تعیّنی نمی‌بینند و پیوسته در انتظار لحظه رهایی از قفس تن و زندان خاک و پیوستن به خداوندند. چنین عشقی «فنای فی الله» را هم در پی دارد و این فنا و جذبه، سبب می‌شود که جز ذات احدی و جز رضای خالق، چیزی را به حساب نیاورد و از هر چه که مانع این وصال گردد، بگذرد. گذشتن از همه چیز برای خدا، یکی از جلوه‌های همین عشق عرفانی به خدا است. فدا کردن جسم برای تعالی جان، جلوه دیگر آن است.

اگر از آن حضرت، این شعر نقل شده است که:

تَرَکتُ الخَلقَ طُرّاً فی هَواکا وَ اَیتَمتُ العِیالَ لِکَی اَراکا

در همین معنا است. مقام سِلم و رضا نیز ثمره همین عشق و مجذوبیت نسبت به آن یگانه محبوب است. برافروخته‌تر شدن چهره امام حسین علیه‌السلام هر چه که به لحظه شهادت نزدیک می‌شد، نشانه دیگری از این عشق ‌برین است. یاران آن حضرت نیز شوق دیدار خدا و جنت را در دل داشتند که آنگونه بی‌صبرانه چشم به راه عروس شهادت بودند.

یکی از شاعران بلند پایه، که به حادثه عاشورای حسینی از زاویه عرفانی و عشق به خدا نگاه کرده است، «عمان سامانی» است. دیوان «گنجینة‌الاسرار» او با همین تحلیل به حماسه حسینی نظر دارد.

عمان، حسین بن علی علیهما‌السلام را سرمست از شراب شوق و عشق الهی می‌بیند و پیاپی جام محبت و بلای بیشتری می‌خواهد. او را موجی برخاسته از دریا می‌داند که محو حقیقت خدا است و می‌خواهد به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هر چه جز «او»ست دست می‌شوید و «خود» را قربانی می‌کند و در دیدار با علی‌ اکبر که عازم میدان است، بر این «تعیّن والا» هم غلبه می‌کند و حال که هیچ پرده‌ای از تعیّن و سدّ راهی جز او باقی نمانده است، اجتهادی بیش از اندازه دارد «کَاَنَّ یکی را نیز بردارد ز پیش» و بی حجاب، با خدا رو به رو گردد امام در جدال عقل و عشق، سپاه عشق را غالب می‌سازد و در وداع آخرین با خواهرش زینب، وقتی با آن «زن مردآفرین روزگار» مواجه می‌شود، از او می‌‌خواهد که حجاب وصل نشود:

همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته در گوشش کشید:

کای عنان‌گیر من، آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان شبی؟

پیش پای شوق، زنجیری مکن راه عشق است این، عنانگیری مکن (1)

سراسر عاشورا و صحنه‌های رزم فرزندان و یاران، جلوه‌ای از این جذبه معنوی و عشق برین است و شهادت یاران و عزیزان، هر کدام «هدیه‌»‌ای به درگاه دوست است، تا رضای او تامین شود و به بزم قرب، بار دهد.

این مشرب عرفانی و عشق به خدا در جبهه‌های دفاع مقدس در ایران نیز تجلی داشت و رزمندگان عارف و صاحبدل، ره صد ساله را یک شبه می‌رفتند و به تعبیر حضرت امام خمینی (قدس سره) که شهادت را در ذائقه اولیای الهی شیرین‌تر از عسل می‌دانست و معتقد بود که از این شراب طهور معرفت و عشق، «جوانان در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وجد آمده‌اند» (2) و شهدا را سبکبالان عاشق شهادت می‌‌دانست که «بر توسن شرف و عزت به معراج خون تاخته‌اند و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع، به شهود و حضور رسیده‌اند.» (3) و مورد توصیف‌ناپذیری جذبه‌های روحانی بسیجیان عاشق شهادت با قلم و بیان می‌فرمود:

لکن آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربّانی که جان‌ها را به سوی خود پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و بیانی می‌توان ترسیم کرد؟ (4)

پی‌نوشت‌ها:

1- گنجینة الاسرار، عمان سامانی، ص 62، چاپ دوم، نشاط اصفهانی، 1372.

2- صحیفه نور، ج 21، ص 203.

3- همان، ج 20، ص 59.

4- همان، ج 18، ص 230.

منبع:

پیام‌های عاشورا، جواد محدثی .

یا مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف

یا مهدی

سلام برآنان که

در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی

سربه دیوار انتظار نهاده اند

و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند ...

ای گل نرگس...

چه می شد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟

چه می شد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟

نظری فرما بر کوچه تاریکمان، که همه پروانه شمع توایم.

همه پروانه ها در این کوچه تاریک

به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم آمده اند.

مولا جان نظری فرما...

این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش

از پس هم ورق می زنیم...

العجل العجل یا مولا یاصاحب الزمان

۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

تصویر مردی که امام(ره) برمزارش گریست

امام خميني(ره) در پيام شهادت ايشان فرمودند: "عراقي بايد شهيد مي‏شد، مرگ در رختخواب براي او كوچك بود".

عراقي، در ماه‏هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، پس از 13 سال از زندان آزاد شد و در خط انقلاب قرار گرفت. وي سپس راهي فرانسه گرديد و پس از ديدار با امام، به همراه پرواز آن حضرت، به تهران آمد. از آن پس به رياست زندان قصر منصوب شد. سرانجام او كه همچون سربازي فداكار در خدمت امام بود از كينه منافقان در امان نماند و در 49 سالگي به همراه فرزندش حسام توسط گروهك فرقان به شهادت رسيد و در جوار حضرت معصومه مدفون شد.










امام پس از شهادت حاج مهدی عراقی دستور دادند كه پیكر آن شهید به قم منتقل شود و در جوار حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شود. خود امام نیز در تشییع او شركت جستند - امری كه تا روز آخر عمر پر بركت ایشان بسیار نادر ماند – و شب هنگام نیز 20 دقیقه بر مزار او نشسته و دعا فرمودند.

پايگاه اطلاع رساني مراجع معظم


زیارت آنلاین اماکن زیارتی


براي مشاهده این تصاویر باید نرم افزار Flash Player (ترجیحا ورژن 9 به بالا ) روی سیستم شما نصب باشد. درضمن اگر نرم افزاره Real Player هم داشته باشید و با مرورگر Firefox صفحه رو باز کنید میتوانیدعلاوه بر تصویر صدا هم را داشته باشيد. روي نام مكان زيارتي كليك كنيد.

موفق باشید - التماس دعا

سخنان بزرگان- بار هر بار كليك سخني جديد





حديث - هربار كليك حديث جديد






زندگینامه علما : زندگینامه ثقه الاسلام كلینی


ثقه الاسلام كلینی
نام هاي ديگر: محمد بن یعقوب كلینی،ثقة الاسلام كلینی،
موطن: كلین از توابع شهر ری
نام پدر : یعقوب
تاريخ وفات: قرن چهارم





مقدمه

فاصله كٌلَین تاخمین یازده قرن بیش نیست اماخدا می داند كه در این گذرگاه تاریخ چه تازیانه ها كه بر پیكر ابرار نخورد و چهسرها كه ابرار بردار نرفت ؛ تا سنگ بنایی را كه كلینی نهاد خمینی به پایان رساند.كلینی و خمینی هر دو سر یك رشته اند با یك خصوصیت و آن اینكه هر دو از خویش ‍ هیچچیزی نگفتند تا زبان گفت خدا گفت و تا قلم نوشت خدا نوشت.
از زندگی كلینی جزكافیچیزی در دست نیست.كافی شناسنامه كلینی است و كلینی را باید در آیینه كافی به تماشا نشست . كافی قلهای است كه بدون فتح آن اجتهاد ممكن نیست و اقیانوسی است كه بدون عبور از آن فهممعارف دین میسر نیست . ایمان ، نور و زهد و پارسایی گردآورنده مهمترین كتاب حدیثیشیعه - ثقة الاسلام كلینی - را به تماشا می نشینیم . سر بر در خانه اش می ساییم ونسل جوان ایران اسلامی و دنیای اسلام را به بهره گیری از حرارت و فروغ آفتاب حدیثفرا می خوانیم.
میلاد آفتاب

در زمانی كه صدایی جز صدای سماسبان بنی عباس در سرزمین ایران یعنی قلب تشیع - روستای((كلین))[روستایی در 38 كیلومتریشهر ری] در خانه ای آكنده از عشق اهل بیت علیه السلام كودكی متولد شد كه تاریخ حیاتاو با غیبت صغری عجین شد محمد نامی بود كه یعقوب بن اسحاق برای فرزند خویش برگزید واذان و اقامه اولین كلماتی بودند كه گوش او را نوازش دادند اولین كلاس درس او دامانپاك و پر مهر مادری عطوف و عفیف بود محمد مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر ودایی بزرگوارش علی بن محمد بن ابراهیم بن آبان كه از استادان علم حدیث بود گذراندوی پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایی با منابع رجالی و حدیثی از كلینمهاجرت كرد و با كوله باری از معرفت و شناخت مكتب اهل بیت علیه السلام برای شكوفاییخلاقیتهای درونی و سیراب شدن از دریایی بی پایان علوم وحی و پیمودن كمالات اخلاقی وانسانی به ری وارد شد اگر چه فاصله 38 كیلومتری كلین تا ری برای او كه با زادگاهخویش وداع همیشگی كرد مسافتی طولانی بود و غم غربت و دوری از خانواده آزارش می داداما برای كسی كه برای خدا گام بر می دارد و برای خدا زندگی می كند این همه آسان است.
گزینش هدف
در هنگام ورود كلینی بهریبیشتر مردمان این شهر ازپیروان مذاهب حنفی و شافعی بودند اما به دلیل وجود شیعیان دلباخته ای در اطراف اینشهر، اكثرا اهل تسننریهمواره تحت تاءثیر اخلاق و رفتار اسلامی آنها قرار داشتند.از این رو دیار به شهری شیعه نشین معروف بودریدر آن زمان شهری بزرگ بود و عقاید و مذاهب گوناگون در كنارهم و در آرامش ‍ كامل در آنجا به حیات ادامه می داد اما این آرامش گاه دستخوشحركتهای سیاسی می شد فرقه اسماعیلیه با انگیزه تسلط بر ایران در این نقطه بیش ازدیگران سرمایه گذاری كرده بود و به ترویج و تبلیغ تفكر و آراء خود می پرداخت از اینریبه نقطه برخوردآراء و اندیشه های فرقه اسماعیلیه و مذاهب شافعی ، حنفی و شیعه تبدیل شده بود كلینیدر این زمان در كنار گذراندن تحصیلات خود نه تنها به عقاید و اندیشه های دیگر مذاهبو فرقه ها آشنا شد بلكه به ماهیت واقعی بعضی از این فرقه ها كه می رفت تشیع را ازمسیر واقعیش خارج كند پی برد او درد را شناخت و درمان را تشخیص داد. درد، جداییمردم از سخنان اهل بیت علیه السلام و دارو، رساندن این سخنان به مردم بود او در اینزمان هدف خویش را بررسی می كرد و به دور از هیاهو مسیر خود را مشخص و تصمیم گرفت بهفراگیری و نوشتن آنها بپردازد از این رو در محضر استادان بزرگی چون/ابوالحسن محمد بن اسدی كوفی ساكن ری/

[1]به فراگیری حدیث پرداختدر نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود گذشتگی بسزایی نشان داد. او بیشترصرف زندگی خود را صرف حدیث كرد. اما با این حال از واقعیتهای اطراف خویش و ازمسائلی كه شیعیان اطراف خویش و از مسائلی كه شیعیان با آن دست به گریبان بودند،غافل نبود. او از كسانی نبود كه عزلت گزیند و فقط به فكر نجات خویش باشد، بلكه دردورانهای پر آشوب همراه همگام و همراه با جامعه شیعی بوده . در دورانی كهقرمطیانبا عقاید التقاطیخود، كه مخلوطی از عقاید زردشتی ، مانوی و اسلامی بود[2]به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین پرداختند،كلینی با شجاعت شیعی خویش عقاید آنها را به نقد كشید و برای آگاه كردن شیعیان ازاین حركت انحرافی كتابالرد علی القرامطهرا نوشت و در دسترس شیعیان قرار داد.
عصر كلینی را بایدعصر حدیث نامید. زیرا نهضتی كه برای فراگیری و نوشتن احادیث آغاز شده بود سراسرممالك اسلامی را فرا گرفته بود و تشنگان علم حدیث از این شهر به آن شهر و از اینمحفل به آن محفل به آن محفل در جستجوی روایتگری بودند تا از او فراگیرند و براندوخته های خویش بیفزایند. تلاش اهل سنت در این عصر به قدری چشمگیر بود كه می توانگفت اهل سنت هر چه دارد از این عصر دارد. در این عصر كه زمانش به حدود تقریبی یكقرن می رسد كتابهای شش گانه حدیثی اهل سنت (صحاح سته ) تدوین شد.
كلینی در اینعصر مشغول و نوشتن احادیث بود در این زمان شاگردان امام هادی علیه السلام ، امامحسن عسكری علیه السلام و امام رضا علیه السلام هنوز زنده بودند. اما از آنها جزكتابها و جزوه های نیز در همین عصر از بین رفت.
خطر نابودی احادیث ، این میراثگرانقدر پیامبر علیه السلام و اهل بیت علیه السلام هر لحظه احساس می شد. زیرا باوفات این حاملان احادیث و غیبت امام زمان علیه السلام شیعیان از این سخنان گرانبهامحروم می شدند.
كلینی با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانی و درك اینكه تشیعاگر از این مرحله به سلامت بگذرد برای همیشه از انحراف و التقاط رهایی یافته است ،برای تكمیل هدف و رسالت خویش به قم شهر محدثان و شاگردان اهل بیت علیه السلاممهاجرت كرد. در این زمان در قم راویان و محدثان در هر مسجد و حسینه ای به نقل حدیثمی پرداختند و بسیاری از اینان در شمار آخرین محدثانی بودند كه بدون واسطه از زبانائمه علیه السلام حدیث شنیده بودند .وجود این فرزانگان موجب شد كه عاشقان كلام موجبشد كه عاشقان كلام اهل بیت علیه السلام به این شهر مهاجرت كنند و كلینی یكی از اینافراد بود. او با استفاده از محضر استادان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی اشعری ،احمد بن جعفر بن عیسی اشعری ، احمد بن جعفر حمیری (مؤ لف كتاب قرب الاسناد) و فرزنداو محمد بن عبدالله حمیری به فراگیری حدیث پرداخت . استادان . محدثانی كه كلینی درتشكل شخصیت او در نقش داشتند اما در این میان به رادمردی برمی خوریم كه كلینی را بااو و او را با كلینی می شناسیم كسی كه نامش در یك سوم با كافی سلسله سندهای روایاتكافی است . شخصیتی كه نامش ‍ با كافی جاودانه شد. محدثی كه در اسناد بیش از هفتهزار و یكصدوچهل روایت كافی (7140) چون ستاره می درخشد
[3]او علی بن ابراهیم قمی است كه كتاب تفسیر او پایهتفسیرهای تشیع گردید. و شاید اگر كلینی پروانه وار به گرد شمع گردید. و شاید اگركلینی پروانه وار به گرد شمع وجود او نمی چرخد و او را لحظه ای چه در حال بیماری وچه در حال بیماری و چه سلامت در خانه و مدرسه رها می كرد و از او غافل می ماند،روایات و احادیثی كه سلسله سندش به او ختم می شود چون دیگر آثار او برای همیشه ازمیان می رفت . اما كلینیاین اقیانوس حدیث را رها نساخت . او كه تشنه كلام اهل بیتعلیه السلام بود جرعه جرعه نوشید و به این نوشیدن اكتفا نكرد بلكه دریایی از اینكوثر عشق را برای شیعیان پس از خود به یادگار نهاد.
هجرتی دیگر

گرچه قم مركز تشیع به شمار می رفت و هر چه جوینده كلام اهل بیت علیهالسلام را سیراب می كرد اما عطش سیری ناپذیر كلینی او را بر آن داشت تا آن دیارمقدس را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترك كند.او روستاها و شهرهایی بودكه كلینی به آن قدم نهاد در آن زمان كوفه یكی از مراكز بزرگ به شمار می رفت و كمترمحدث و یا محققی بود كه در سفرهای خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آنجااستفاده ای نكرده باشد.
كوفه در حقیقت جای تبادل نظر و نقطه آغاز در جهان اسلامبه شمار می رفت كه همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود می پرداختند.از این رو هریك از نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس درس و بحثی برای خود برپاداشته بودند و به نقل احادیث خویش می پرداختند از این رو هر یك از نویسندگان ومحدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس ‍ درس و بحثی برای خود برپا داشته بودند و به نقلاحادیث خویش ‍ می پرداختند.(ابن عقدهیكی از كسانی بود كه در این شهر سكونت داشت . او از حافظانبزرگ حدیث به شمار می رفت و حافظه قوی او موجب شده بود كه آیتی از آیات حافظه درجهان شود.[4]
بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او كسب علم میكردند او اگر چه نظر مذهبیزیدی جاردیبود اما زهد و پارسایی از او محدثی موثق ساخته بود كه همهمذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند كلینی نیز از این مرد بزرگ استفاده كرده ،از او روایاتی فرا گرفت.
ثقة الاسلام

كلینی پس از كسب علم وحدیث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهای آن زمان ، سرانجام به بغداد رسید.او در مسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته رسید او درمسافرتهای خویش ‍ چنان علم و فضل خود را به نمایش گذاشته و تصویری از شیعه واقعی رادر اذهان مردم هر دیار باقی نهاده بود كه هنگام ورود به بغداد فردی گمنام نبود.شیعیان به او افتخار می كردند و اهل سنت به دیده تحسین به او افتخار می كردند و اهلسنت به دیده تحسین به او می نگریستند. تقوا، علم و فضیلت او در اندك مدتی موجب شدكه هم شیعه و هم اهل سنت در مشكلات دینی به او مراجعه كنند، به طوری كه عامه خاصهدر فتاوا به او روی می كردند و به همین سبب او اولین كسی بود كه به لقب ثقة الاسلامشعرت یافت. [5]
كلینی نام آورترین شخصیت عصر خود بود. عصری كهاوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتی عصر چهار نایب خاص امام زمان علیه السلام بودهاست . در این عصر به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای اجتماعی این بزرگان ، مسئولیتفرهنگی و علمی تشیع بر دوش كلینی بوده است.
تاءلیف كافی

بغداد برای كلینی سرزمین تاءلیف بود. وی در آنجا فرصت یافت تااندوخته های سالها رنج و مشقت را در مجموعه ای گرد آوری كند او كه كمبودهای جامعهشیعی را به خوبی درك كرده بود و می دید كه با غایب شدن امام زمان (عج ) و دسترسینداشتن همه شیعیان به نواب خاص آن حضرت ، جای كتابی كه در بردارنده تعالیم اسلامی وشیعی باشد، خالی است تلاش خود را در پی تنظیم احادیث گردآوری شده ، جهت داد و برایشیعیان دستورالعمل و كتاب مفسر و مبین تعالیم و احكامی باشد كه قرآن به صورت كلیبیان كرده است.
مجموعه كتاب((الكافیكه شامل اصول كافی (دو جلد)، فروع كافی (پنج جلد) و روضهكافی (یك جلد) است و در بردارنده شانزده هزار و یكصد و نود و نه (16199) حدیث ازپیامبر اسلام علیه السلام ائمه معصومین علیه السلام می باشد - كتابی است كه كلینیدر طی بیست سال تلاش ‍ خستگی ناپذیر به تاءلیف این اثر جاودانه برتری و فضل علمایتاریخ اسلام به اثبات رساند. كاری كه او در مدت بیست سال برای تشیع به پایان رساندكاری بود كه شش تن از بزرگترین عالمان اهل سنت در مدت یك قرن برای مذهب خود انجامدادند و كتاب كافی مهمترین و نفیس ترین كتاب از مجموعه كتب چهارگانه حدیثی ( كتباربعه مذهب تشیع است.[6]
كافی در زمانی به تبیین ارزشهای اخلاقی واسلامی پرداخت كه اروپاییان دوران بربریت و وحشیگری را می گذراند و قبایلشان با قتلو غارت امرار معاش می كردند. زمانی كه آنها در جهل غوطه ور بودند و از علم چیزی نمیدانستند و عقل و علم را در دادگاههای نمی دانستند و عقل و علم را در دادگاههایتفتیش عقاید قرون وسطایی به محاكمه می كشیدند اولین باب از اولین كتاب تشیع باعنوان عقل و آنگاه توحید و حجت ، ارزشهای الهی و انسانی را آموزش می داد. كتاب كافیرا هر كسی از دیدگاه خود بررسی كرده است . بر كافی هم فیلسوف شرح نوشته است هم عارفو هم فقیه و این نشانه بزرگی و جامع بودن كافی است . شرحهای مهم عبارت اند از:
1 -
مرآت العقول از علامه مجلسی ، كه با دیدی فقهی نگاشته شده است.
2 -
شرح صدرالمتاءلهین معروف به ملاصدرا، كه نگرش او نگرشی فلسفی و عرفانی ب احادیث است.
3 -
كتاب وافی نوشته ملاحسین فیض كاشانی.
4 -
شرح ملا صالح مازندرانی.
سبك كلینی

روش كلینی در ترتیب احادیث هر باباین است كه حدیث صحیح تر و روشن تر را در اول باب قرار داده و سپس به همین ترتیباحادیث مبهم و مجمل را ذكر كرده است.
[7]علاوه بر این ، كلینیدست به ابتكار دیگری زد كه تا قبل از آن در میان عالمان و محدثان معمول نبود و آنبه كار بردن كلمه(عدةبه جای سلسله سندی است كه به راوی حدیث ختم می شود .از مسائلی كه موجب شد كلینی اینرویه را در نقل حدیث پیش گیرد، مشهور بودن راویان سلسله سند و نیز كم كردن حجم كتابو كمبود وقت بوده است.
عدةكلینی گاهی از احمد بن محمد بن عیسی ، گاهی از سهل بن زیادو زمانی از احمد بن خالد برقی روایت می نماید و اشخاص هر یك از این سه ، غیر ازاشخاصعدةدیگر میباشد. مثلا مراد او ازعدهدر جایی كه به واسطه آن از احمد بن محمد عیسی روایت می كندعبارت از پنج نفر: محمد بن یحیی عطار،علی بن موسی كمیدانی ، داود بن كوره ، احمد بنادریس علی بن ابراهیم بن هاشم است.[8]
این روش رهگشای سایرعالمان و محدثان شد به طوری كه شیخ طوسی در كتاب رجال خویش این روش را برگزیدند وبه همین شیوه روایت را نقل كردند[9]علاوه بر این گاهیاحادیثی بدون نام محدث و راوی و با عنوان((قد قالالعالمو یافی حدیثآخراز كلینی نقل شده است كه جمعی از عالمان ایناحادیث را دلیلی بر وجود ارتباط بین كلینی و امام زمان (عج ) و گفته اندممكن است كه كتاب (كافی ) به نظر اصلاح آن حضرت رسیدهباشد[10]و از كلام بزرگان نقلشده است كه امام زمان (عج ) فرموده اند:((الكافی كافلشیعتنا)):((كافی))شیعیان ما را كافی است.
كلینی در زندگی سراسر نور وپربار خود علاوه بر تدوین و تاءلیف مجموعه الكافی ، كتابهای الرد علی القرامة ،تفسیر رؤ یا ( تعبیر خواب )، مجموعه شعر (حاوی قصایدی كه شعرا در مناقب و فضایل اهلبیت علیه السلام سروده اند)، كتاب رسائل ائمه علیه السلام و كتاب رجال را تاءلیفكرده است.
كلینی بر مسند تدریس

كلینی در مسیر تحقق ونگارش از تغذیه فكری شاگردانی كه به امید كسب علم از محضرش به بغداد سفر كردند لحظهای غافل نبود. او در باور كردن اندیشه خدایی شاگردانش از جان مایه گذاشت . بسیاریاز بزرگان از او روایت نقل كرده اند كه از آن میان احمد بن ابراهیم معروف به ابنابی رافع صیمری ، احمد بن احمد كاتب كوفی ، احمد بن محمد بن سعد كوفی ، ابوغالباحمد بن محمد رازی ، عبدالكریم بن عبدالله بن نصر بزار تنسی ، علی احمد بن موسیدقاق ، محمد بن مطلب شیبانی ، محمد بن علی ماجیلونه ، محمد بن عصام كلینی ، جعفر بنمحمد بن قولویة قمی مؤ لف كتاب كامل الزیارات ، هارون بن موسی تلعكبری ، محمد بناحمد صفوانی و محمد بن ابراهیم نعمانی را می توان نام برد.[11]
عروجكلینی

كلینی پس ازهفتاد سال زندگی كه بیست سال آن تلاش و تحقیق همراه با رنجها و غربتها برای تدوینكتاب كافی بود از این جهان عروج كرد. او غروب نكرد بلكه با كتاب ارزشمند كافی همارهدر آسمان تشیع پرتو افشانی می كند. او گرچه در قفس دنیا زیست اما در فضای بهشت تنفسمی كرد چرا كه همه لحظه های عمرش را با كلام اهل بیت علیه السلام سپری كرد. وسرانجام در ماه شعبان سال 329 ق . عروج كرد.
[12]و نه تنها شیعیانبلكه پیروان دیگر مذاهب اسلامی را سوگوار و بغداد را با رفتنش یكپارچه ماتم كرد.ابوقیراط محمد بن جعفر حسنی([13])یكی از بزرگان بغدادبر پیكر مطهرش نماز خواند و شیعیان با دلی پر اندوه پیكر مقدس او را در باب كوفهبغداد در بازار كوفه و در نزدیكی پل به خاك سپردند.
سلام بر كلینی روزی كه تولدیافت و روزی كه در آسمان دنیای درخشید و عروج كرد و روزی كه در پیشگاه ذات اقدس اوبر انگیخته می شود.

منبع :

آفتاب حدیث
حسن ابراهیم زاده
آثار:
  1. الكافی
  2. كتاب تفسیر الرؤی
  3. كتاب الرجال
  4. كتاب الرد علی القرامطة
  5. كتاب الرسائل (رسائل ائمه علیهم السلام)
  6. كتاب ما قیل فی الائمه من الشعر

احياي اقامه نماز در عاشورا


احياي اقامه نماز در عاشورا
السلام عليک يا ابا عبدالله نـهـضـت حـسـينى براى احياء دين در همه مظاهر و جلوه‌هايش از جمله (نماز) بود. بُعد معنوى و عبادى زنـدگـى، بـرتـريـن بـُعد حيات است و نماز، بارزترين نشانه حيات معنوى مسلمانان است. با توجّه به اثرات سازنده و تربيتى و بازدارنده اين ارتباط با خدا از مفاسد و منكرات، در اسلام اهميّت ويژه‌اى دارد. امـام حـسـيـن (عليه السلام) در نهضت عاشورا اهتمام بسيارى به نماز مى‌داد. مهلت شب عاشورا را آن حضرت و يـارانـش بـه نـمـاز و تـضـرّع بـه درگـاه خداوند گذراندند و از تكيه‌گاه خدايى براى نبرد عـاشـورا، مـدد گـرفـتـنـد. عـشـق بـه نـمـاز و نـيـايـش و تـلاوت قـرآن و اسـتـغـفـار و دعـا در دل امـام آن چـنـان بـود كـه بـه بـرادرش عـباس گفت: "از اين گروه بخواه تا نبرد را به فردا بـيندازند و امشب به تاخير افتد، باشد كه به نماز و دعا و استغفار بپردازيم. خدا مى‌داند كه من پيوسته علاقه به نماز و تلاوت آيات الهى داشته‌ام: «لَعـَلَّنـا نُصَلّى لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعوُهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ اَنّى كُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تَلاوَةَ كِتابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالاِْسْتِغْفارَ.»(1) بـه نـقـل تاريخ، شب عاشورا از خيمه اصحاب امام حسين (عليه السلام)، آواى مناجات و زمزمه دعا و تلاوت به گوش مى‌رسيد. امام روز عـاشـورا پـس از نـمـاز صـبـح، بـا يـاران سـخن گفت و آماده نبرد شدند. ظهر عاشورا وقتى ابـوثـمامه صائدى وقت نماز را به ياد او آورد، حضرت فرمود: نماز را به ياد آوردى! خداوند تـو را از نـمـازگـزاران و ذاكـران قـرار دهـد. آرى ايـنـك اوّل وقـت نـمـاز است. سپس فرمود: از اينان بخواهيد تا دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاريم.(2) سـعـيـد بن عبدالله حنفى نيز هنگام نماز امام، جلوى او ايستاد و همه تيرهاى دشمن را كه به سوى امـام مـى‌آمـد بـه جـان خريد تا آنجا كه نماز امام پايان يافت و او غرق در خون شد و اوّلين شهيد نماز در جبهه كربلا شد.(3) عـشـق بـه نـمـاز، در پـيـروان راستين ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام) بود. عبدالله بن عفيف ازدى كه در كوفه مى‌زيست و در مسجد كوفه آن اعتراض تند را عليه ابن زياد، نسبت به كشتن امام حسين (عليه السلام) كـرد و در نـهـايـت هـم در راه ايـن دفـاع، بـه شـهـادت رسـيـد، بـه نقل مورّخان پيوسته در مسجد بزرگ كوفه بود و تا شب نماز مى‌خواند.(4) عاشورا اگـر امـام حـسـيـن (عليه السلام) را احـيـاگر فرهنگ نماز راستين بدانيم ـ آنگونه كه در زيارتنامه‌هاى آن حـضـرت آمـده اسـت ـ سـخـنـى بجاست. امام، هم خودش عبادتى مخلصانه داشت و هم شعائر دين را اقامه مى‌كرد. در زيارت او مى‌خوانيم: «اَشـْهـَدُ اَنَّكَ قـَدْ اَقـَمـْتَ الصَّلاةَ و آتـَيـْتَ الزَّكـاةَ ... وَ عـَبـَدْتـَهُ مـُخـْلِصـاً حـَتـّى اَتـاكَ الْيَقينُ.»(5) در زيـارت مـسـلم بـن عـقـيـل نـيـز ايـن تعبير ديده مى‌شود.(6) همچنين در بسيارى از زيـارت‌هـاى سـيـدالشـهـدا(عليه السلام) بـه ايـن نـكته برمى‌خوريم. اين جايگاه والاى نماز را در نهضت عاشورا و حماسه آفرينان آن نشان مى‌دهد. پـيـام عـاشـورا، پـيـام اقـامـه نـمـاز و تـربـيـت نـسـلى نـمـاز خـوان و خـدادوسـت و اهـل تـهـجّد و عرفان است. عزاداران حسينى نيز بايد (اقامه نماز) را در درجه نخست اهتمام خويش قرار دهند تا تبعيّت و پيروى خويش را از مولايشان نشان دهند. امام خمينى(ره) در تاكيد بر همين مساله، از عاشوراى حسينى اينگونه ياد مى‌كند: «سـيـدالشـهـدا(عليه السلام) در هـمـان ظـهـر عـاشـورا كـه جـنـگ بـود و آن جـنـگ بزرگ بود و همه در معرض خـطـر بـودنـد، وقـتـى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است، فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خـدا تـو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى‌خواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند.»(7)


پي‌نوشت‌ها:

1- ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص91 .

2- اعيان الشيعه، ج1، ص 606 .

3- وقعة الطّف، ص 232 .

4- همان، ص 266 .

5- التهذيب، ج 6، ص 67 (زيارت وارث) .

6- مفاتيح الجنان، ص 401 .

7- صحيفه نور، ج 12، ص 148 .

برگرفته از پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .

هدف امام حسين (ع) از قيام عاشورا

هدف، حمایت از دین در عاشورا

محرم

در دوره و شرایط سلطه امویان بر مقدّرات مسلمین، آنچه در آستانه نابودى قرار داشت، دین خدا بـود. خـانـدان پـیـامـبـر نـیـز مـدافـعـان و حـامـیـان راسـتـیـن دیـن خـدا بـودنـد. حـمـایـت از اهـل بـیـت (علیهم‌السلام)، حـمـایـت از دیـن بـود و حـمـایت از دین در آن مقطع زمانى، شركت در جهاد ضد ستم و افشاگرى علیه كفر پنهان در نقاب اسلام بود.

حـسـین بن على(علیهماالسلام) در بحبوبه جنگ شدید، به نماز ایستاد، تا دین خدا را در صحنه جهاد، حیات بـخـشـد. ابـوثـمـامـه صـائدى یـادآور وقـت نـماز شد و امام دعایش كرد و به نماز پرداخت. در آن شرایط، خطاب به اصحابش فرمود:

«اینك این درهاى گشوده بهشت و نهرهاى جارى و پیوسته آن و میوه‌ها و قصرهاى بهشتى است و این هم پیامبر خدا و شهیدان كه در ركاب او به خون غلتیدند. و اینك پدر و مادرم نیز چشم به راه شمایند و مـشـتـاق دیـدارتـان، پـس، از دیـن خـدا حـمـایـت كـنـیـد و از حـرم رسول خدا دفاع كنید."... فَحامُوا عَنْ دینِ اللّهِ وَ ذَبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ."» آنگاه خاندان خود را صدا زد. همه فریادزنان بیرون ریختند و فریاد برآوردند: اى مؤمنان، از دین خدا و حرم پیامبر و از امـام خـودتـان و از پـسـر دخـتـر پـیـامـبـرتـان حـمـایـت كـنـیـد، ایـن امتحان الهى براى شماست ... .(1)

حمایت از دین و فداكارى در راه آن، جلوه دیگرى از احیاگرى است و اگر آن جهاد و شهادت‌ها نبود، اسـاس دیـن بـاقـى نـمـى‌مـانـد. اگـر صـداى اذان و آواى تـكـبـیـرى پـابـرجـاسـت، نـتـیـجـه آن فـداكـاری‌هـاست.(2) در شعرى كه از زبان امام حسین (علیه السلام) مطرح مى‌شود نیز، بقا و قوام دین را در سایه شهادت و عاشوراى آن حضرت مى‌توان دید:

«لَوْ كانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ اِلاّ بِقَتْلى یا سُیوُفُ خُذینى» (3)

حضرت اباالفضل (علیه السلام) نیز در رجزى كه در روز عاشورا پس از قطع شدن دست راست خویش مى‌خواند و مى‌جنگید، بر مساله (حمایت از دین) تاكید داشت:

«وَاللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یَمینى اِنّى اُحامى اَبَداً عَنْ دینى» (4)

شناخت این كه در چه شرایطى دین در معرض زوال و نابودى یا آسیب دیدن است، و باید به دفاع از دین و نصرت حق پرداخت، اهمیت خاصّى دارد. امام حسین (علیه السلام) و شهداى عاشورا را از این رو (انصار دین الله) مى‌دانیم و در زیارت‌هایشان اینگونه از آنان یاد مى‌كنیم:

«اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ اَیَّهَا الذّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللهِ)(5) ؛ سلام بر شما، اى مدافعان از توحید خدا .

در زیارت دیگرى مى‌خوانیم:

«اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَاللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ ... وَ اَنْصارَ الاسلام.» (6)

و در جاى دیگر: «اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللهِ وَ اَنْصارَ نَبِیِّهِ...»(7)

پی‌نوشت‌ها:

1- موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 445 .

2- لَولا صوارِمُهُم وَ وَقْعُ نبالِهم لَمْ یَسْمَعِ الا ذانُ صوتَ مُكبّرٍ (عنصر شجاعت، ج1، ص 18)

اگر تیغ‌‌ها و تیرهاى شهداى كربلا نبود، گوش‌ها صداى تكبیرگویى را نمى‌شنید .

3- عنصر شجاعت، ج1، ص 18.

4- بحارالانوار ، ج 45 ، ص 40 .

5- زیارت امام حسین و شهدا در عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان، ص 448) .

6- زیارت امام حسین (مفاتیح الجنان، ص 440) .

7- همان ، ص 453 .

برگرفته از پیام‌های عاشورا، جواد محدثی

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

فلسفه بعثت رسول خدا از زبان حضرت زهرا(س)























فلسفه بعثت رسول خدا از زبان دخت آفتاب،زهرای مرضیه(س) در فرازی از خطبه ی نخست خود در مسجد مدینه نقاب از چهره زیبا سخنان زشت سیرت برگرفت. ایشان رسول اکرم را ابتدا «بنده خداوند» و سپس «فرستاده او» دانست و بینش خویش را درباره فلسفه بعثت آن حضرت این گونه بیان فرمود:

«گواهی و شهادت می دهم که پدرم محمد(ص) بنده و فرستاده اوست، و قبل از آن که او را بیافریند، برگزید و پیش از پیامبری تشریف انتخاب بخشید و به نامی او را نامید که سزاوار او بود و این هنگامی بود که آفرینش از دیده نهان بود، از بیم و ترس پنهان و در پهنه ی بیابان عدم سرگردان.

پروردگار بزرگ پایان بینا و به سرنوشت هر چیز آشنا.

محمد(ص) را برانگیخت تا کار خود را به اتمام رساند و آن چه را که مقرر ساخته انجام دهد.

پیغمبر(ص) دید:« هر فرقه ای دینی برگزیده اند و هر گروه در روشنایی شعله ای خزیده اند و هر دسته ای به بتی عبادت می کنند و همگان خدایی را که می شناسند، از خاطر برده اند.»

اسرار آفرینش در قرآن





-=قرآن مجید در عصری از حقایق و اسرار و مسائل مربوط به قوانین آفرینش و عالم طبیعت و کرات آسمانی و امثال آنها در آیات متعددی سخن گفته که کسی نمی‌توانست به این حقایق پی‌برد، مگر از راه وحی و اخبار غیبی. البته درآن تاریخ از دانشمندان یونانی و غیر یونانی برپاره‌ای از این دقایق علمی آگاهی داشتند ولی جزیرة العرب از این مسائل کاملا به دور و بی‌اطلاع بود و در آن منطقه از این حقایق خبری نبوده و علاوه بر آن قسمتی از حقایق علمی که قرآن از آنهاپرده برداشته است آنچنان مهم و دقیق است که آن روز، نه در یونان ونه در سایر جاها کسی از آنها مطلع نبود.=-

ظرافتکاری علمی قرآن

نکته قابل توجه اینکه آیات علمی قرآن درعین بیان حقیقت همیشه راه احتیاط را در پیش گرفته، مطالبی را که قابل درک و فهم آن دوران بود، بوضوح و صراحت بازگو نموده ولی مطالبی که قابل درک مردم آن عصرنبود، به اجمال و اشاره برگزار شده و درک و فهم کامل آن را به مردم زمانهای آینده که با تجهیزات وابزار فنی پیشرفته به اکتشافات و پیشرفتهای علمی نائل خواهند شد، محول نموده است.

آیات اسرارآفرینش

این قسمت از آیات که از اسرارآفرینش و از حقایق و دقایق جهان هستی سخن می‌گوید، فراوان است، که نمونه‌های چندی از آنها را در اینجا می‌آوریم:

قانون توازن در قرآن

"ما، درروی زمین از هر گیاهی، باتوازن رویاندیم. سوره حجر آیه 19"
دراین آیه به ترکیبات متناسب و متوازن گیاهان که یکی ازاسرار دقیق جهان آفرینش است، اشاره شده است. و بر این مطلب دلالت دارد که هرگیاه و علفی که در روی زمین سبز می‌شود دارای یک وزن مخصوص و ترکیب خاصی است و قانون توازن دقیق واندازه گیری حساب شده در آنها حکومت دارد و اخیرا از نظرگیاه شناسی نیز ثابت گردیده که هر یک از انواع گیاهان از اجزاء و عناصر خاصی و به میزان و مقدار معینی ترکیب و تشکیل یافته است بطوری که اگر بعضی از اجزای آن کم یا زیاد می‌شد، ازصورت آن گیاه خاص خارج گردیده و گیاه دیگری می‌شد.

و علاوه بر آن ثابت شده است که نسبت بعضی از این اجزا با بعضی دیگر به قدری دقیق است که با موازین و مقیاسهای دقیق و مدرن روز که تاکنون در اختیار بشر قرار گرفته است، نمی‌توان مقدار آن را دقیقا تعیین واندازه‌گیری نمود.

قانون تلقیح درقرآن

یکی دیگر از اسرار عجیبی که وحی الهی به آن اشاره نموده، موضوع تلقیح درعالم گیاهان است که درختان و گیاهان به وسیله بادها تلقیح و بارور می‌شوند و در اثر همان تلقیح است که گیاهان تولید مثل نموده، میوه‌ها و گلها به وجود می‌آید.
قرآن کریم در سوره حجر آیه 22دراین زمینه می‌فرماید:
"مابادها را برای بارور ساختن ابرها وگیاهان فرستادیم."‌

مفسرین گذشته تلقیح را به اعتبار اینکه در لغت به معنای حمل نیزآمده است، به همان معنی گرفته، این آیه را چنین تفسیر نموده اند: بادها را فرستادیم تا ابرها را حمل کنند وحرکت دهند یا بادها را فرستادیم که باران را درلابلای ابرها حمل نمایند. ولی این گفتار درمعنای آیه، صحیح به نظر نمی‌رسد زیرا اولا: تذکر این نکته خیلی قابل توجه و حائز اهمیت نبوده ودرخور شأن قرآن مجید نیست و دوم اینکه اصلا بادها ابرها را حمل نمی‌کنند، بلکه آنها را از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌رانند.
بنابراین، آیه مذکور یک هدف عالیتری را تعقیب و ما را به یک حقیقت جالب علمی که افکار گذشتگان از درک آن عاجز بود، رهبری می‌نماید و آن حقیقت این است که درختان و گیاهان نیزمانند حیوانات به عمل لقاح و به هم رسیدن دو ماده مخالف نیازمندند و بدون تلقیح نتیجه و ثمره‌ای نمی‌دهند، تولید مثل وتکثیر نوع نمی‌کنند.

تلقیح در نباتات

این عمل تلقیح گاهی به وسیله بادها انجام می‌پذیرد بطوری که در زردآلو، صنوبر، انار، پرتقال، پنبه، حبوبات وامثال آنها تلقیح بوسیله بادها انجام می‌شود، بدین صورت که کیسه‌های داخل شکوفه‌ها بعد از رسیدن، سرباز می‌کنند و گردی که میان آنهاست، بوسیله بادها بر چهره ماده گلها افشانده می‌شود وعمل لقاح انجام می‌گیرد وماده گلها آبستن شده و برای به وجود آوردن نتایج و نباتات دیگر آمادگی پیدا می‌کنند.

قانون زوجیت درقرآن

باز قرآن مجید از یک حقیقت علمی دیگر چنین خبر می‌دهد که سنت و قانون ازدواج و زوجیت اختصاص به حیوانات نداشته، بلکه درتمام انواع نباتات نیز این قانون حکم فرماست، از جمله در سوره رعد آیه سوم می‌خوانیم "خداوند در زمین ازهمه میوه‌ها دوجفت آفرید." و همچنین در سوره یس آیه سی و ششم می‌خوانیم که "پاک و منزه است، خدایی که جفتها را آفرید جفتهایی ازگیاهان وروییدنیها، از وجود انسانها و از آنچه انسانها آنها را نمی‌شناسند، آفرید."

حرکت زمین در قرآن

باز اسراری که قرآن خبر داده، عبارت است، از حرکت زمین خداوند در سوره طه آیه پنجاه و سوم می‌فرماید:
"آنچنان خدایی که زمین را برای شما گهواره قرار داد."

در این آیه شریفه به حرکت زمین یک اشاره زیبا و لطیفی گردیده و با یک رمز جالب، به حرکت زمین اشاره مینماید و مطلبی را که قرنها پس از نزول قرآن برای بشر روشن شد، بیان می‌کند و از کره زمین با لفظ "مهد" تعبیر می‌کند که برای بچه‌های شیرخوار به کارمی‌برند تا دراثر حرکت آن، به خواب واستراحت بپردازند. کره زمین نیز برای بشر حکم گهواره را دارد که دراثر حرکت وضعی وانتقالیش، حالت آرام بخشی برای ساکنینش می‌بخشد و همانطوری که نتیجه تکان وحرکت گهواره، پرورش واستراحت بچه است، نتیجه حرکت روزانه وسالانه زمین نیز پرورش انسانها و پرورش تمام موجودات این جهان می‌باشد.


منتها چون این آیه در دورانی فرود آمده است که تمام مردم و دانشمندان آن دوران بر سکون وعدم حرکت زمین، عقیده داشتند وثابت بودن کره زمین در میان آنان یکی از مطالب ضروری و غیر قابل تردید محسوب می‌شد. قرآن به این مساله علمی بطور اجمال و با ظرافت اشاره کرده تا آیندگان، کامل بفهمند.

قاره‌های ناشناخته در قرآن

یکی دیگر ازاسراری که قرآن مجید چهارده قرن پرده از روی آن برداشته وجود قاره دیگری است که قرنها بعد از نزول این آیه شریفه کشف گردید در سوره الرحمن آیه آیه هفدهم چنین می‌خوانیم که "او پروردگار هر دو مشرق و پروردگار هر دو مغرب است."

این آیه چندین قرن، تمام ذهن و افکار مفسرین را به خود مشغول ومتوجه ساخته بود که منظور از دومشرق و دو مغرب چیست؟ بعضی از آنان می‌گفتند: مراد از دو مشرق و دو مغرب یک مشرق و مغرب آفتاب و دیگری مشرق و مغرب ماه می‌باشد و بعضی دیگراین آیه را بر دو مشرق و مغرب تابستان و زمستان حمل می‌نمودند. اما ظاهرا این آیه به وجود یک قاره دیگر اشاره می‌کند که درسطح دیگر زمین قرار گرفته است که لازمه غروب آفتاب از قاره ما، طلوع و تابیدن آن برهمان قاره دیگر است. دلیل این مطلب آیه سی و هشتم سوره زخرف می‌باشد که می‌فرماید: "ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود،چه بد همنشینی بودی!"
چون ازاین آیه استفاده می‌شود که فاصله بین دو مشرق دورترین فاصله محسوس برای بشر می‌باشد بنابراین، ممکن نیست که منظور از دو مشرق و مغرب درآیه قبلی مشرق و مغرب آفتاب و ماه و یا مشرق و مغرب تابستان و زمستان باشد زیرا مسافت درمیان اینها دورترین مسافت محسوس نیست، بناچار باید منظور از مسافت دومشرق که طولانیترین مسافت باید باشد، همان مسافت میان مشرق و مغرب است زیرا مغرب قاره ما نسبت به طرف دیگر زمین مشرق نامیده می‌شود.
بنابراین، آیاتی که درآنها لفظ مشرق ومغرب به طور مفرد ذکرشده، منظور نوع مشرق ومغرب است، مانندآیه شریفه "ولله المشرق والمغرب" و درآیاتی که کلمه مشرق و مغرب به صورت تثنیه (مشرقین) آمده است و آیاتی که درآنها لفظ مشرق ومغرب بطور جمع (مشارق، مغارب) آمده است، منظورمشرقها و مغربهای تمام شهرها ونقاط کره زمین می‌باشد که در اثر اختلاف افقها بوجود می‌آید.

کرویت زمین در قرآن

باز یکی دیگر از اسراری که قرآن مجید از روی آن پرده برداشته است، کروی بودن زمین می‌باشد در آیات متعددی از جمله در آیه صد و سیو هفت سوره صافات خداوند متعال می‌فرماید: "مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قوم مستضعف وستم دیده واگذار کردیم."

با نگاهی موشکافانه در این آیات چنین بنظر می‌رسد که این سلسله آیات در عین اینکه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت می‌کنند، بر کروی بودن زمین نیز اشاره دارند زیرا اگر زمین کروی باشد، طلوع کردن و تابیدن آفتاب بر هرجزئی از اجزای کره زمین مستلزم این است که از جزء دیگرآن غروب بکند و در این صورت تعدد مشرقها ومغربها بدون هیچگونه تکلف وزحمتی، روشن می‌گردد ولی در غیر کروی بودن زمین، تعدد مشرقها و مغربها که از آیه استفاده می‌شود، قابل درک ومفهوم نخواهد بود.