عبد صالح خدا «رجبعلی نكوگویان» در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یك پیشهور ساده بود وهنگامی كه 12 ساله بود پدرش از دنیا رفت و او را كه از نعمت خواهر و برادر تنی بیبهره بود تنها گذاشت.
از جناب شیخ نقل شده است كه احسان و اطعام یك ولی خدا توسط پدرش زمینه ولادت او گردید.
خانه شیخ خانهای خشتی و ساده بود كه از پدرش به ارث برده بود و در مولوی كوچه سیاها (شهید منتظری) قرار داشت كه تا آخر عمر در آنجا میزیست و امروز به نام حسینیه جناب شیخ رجبعلی معروف شده است. لباس شیخ بسیار ساده و تمیز بود نوع لباسی كه او میپوشید نیمه روحانی بود چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میكرد عرقچین بر سر میگذاشت و عبا بر دوش میگرفت او در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت غذایش بیشتر از طعامهای ساده مثل سیب زمینی و فرنی بود.بر سر سفره دو زانو مینشست و به طور خمیده غذا میخورد و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت و همیشه غذا را با اشتهای كامل میخورد.
كار شیخ یكی از شغلهای پسندیده در اسلام است و شغل لقمان حكیم است كه پیامبر خدا فرمود كار مردان نیك خیاطی است (میزان الحمه ج 4 ص 1620 _ 1182 _ 5478) بنا بر همین شغل به شیخ رجبعلی خیاط معروف شد.
ایشان در تعبد طریقه سیر و سلوك جناب شیخ با مسلك مدعیان طریقت تفاوت اصولی داشت او هیچ یك از فرقههای تصوف را قبول نداشت گاهی میفرمود: كربلا بودم دیدم طایفهای میآیند شیطان مهار شخصی را كه در جلو آنها حركت میكرد در دست داشت پرسیدم: اینها كیستند؟ گفتند: .... ایشان طریقت، شریعت و حقیقت را با هم داشتند و مانند دراویش پشت پا به شریعت نمیزدند. ترجیع بند زندگیاش كار برای خدا بود و راه و سیر و سلوك را در چهار چیز میدانست:
1_ گدایی در خانه خدا
2_ توسل به ائمه هدی علیهمالسلام
3_ احسان به خلق
4_ كسب اخلاق الهی
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود همیشه دو زانو مینشست به پشتی تكیه نمیكرد كمی دور از پشتی مینشست خیلی آرامش داشت اغلب خندهرو بود به ندرت عصبانی میشد. انتظار فرج یكی از ویژگیهای بارز او بود و ارادت ویژهای به حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) داشت و منتظر واقعی آن حضرت بود. میفرمود اغلب ما اظهار میكنیم كه امام زمان (عج) را از خود بیشتر دوست میداریم و حال آنكه بیشتر برای خود كار میكنیم تا برای ایشان.
ایشان در مورد منتظر واقعی میفرمود: پینه دوزی در شهر ری به نام امامعلی آذری زبان كه عیال و اولادی نداشت و مسكن او هم ظاهرا در همان دكانش بود حالات فوقالعادهای داشت و خواستهای جز فرج آقا نداشت. وصیت كرد او را در پای كوه بیبی شهربانو در حوالی شهر ری دفن كنند هر وقت به قبر ایشان توجه كردم حضرت صاحب (ع) را در آنجا دیدم.
ایشان به اشعار عرفانی و اخلاقی بسیار علاقهمند بود بیشتر وقتها مواعظ خود را با اشعاری از مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی زینت میدهد او عاشق و شیفته حافظ بود اشعار مرحوم فیض كاشانی را میخواند طوری كه صدای ایشان با حالات عرفانی شان در و دیوار را به وجد میآورد.
جناب شیخ هرچند از دانستنیهای رسمی حوزه و دانشگاه بیبهره بود ولی در عالم معنا محضر بزرگان علم و معرفت كسانی همچون عالم بزرگوار آیتالله قاضی، مرحوم آیتالله محمدعلی شاهآبادی و مرحوم آیتالله میرزا جمال اصفهانی و، آیتالله میلانی آیتالله بروجردی، آیتالله كوهستانی را درك كرده بود.
نقطه عطف و راز جهش در زندگی شیخ ماجرایی است تكان دهنده، عبرتانگیز و آموزنده شبیه داستان حضرت یوسف و ابن سیرین كه همان توحید تجربی است. فقیه عالیقدر حضرت آیتالله سیدمحمد هادی میلانی (ره) به این داستان اشاره نموده از قول شیخ: كه در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم رجبعلی خدا تو را خیلی امتحان كرده بیا و یك بار ت خدا را امتحان كن و از این جرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرفنظر كن و سپس عرضه داشتم خدایا! من این گناه را به خاطر تو ترك میكنم تو هم مرا برای خودت تربیت كن. همین كف نفس و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او گردید چنانكه خود فرمود: روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندك رفتم و برگشتم، فقط یكچهره آدم دیدم.
ایشان میفرمود: مراقب دلهایتان باشید، غیر خدا را در آن راه ندهید تا ببینید آنچه را دیگران نمیبینند بشنوید آنچه را دیگران نمیشوند.
در جای دیگر اشاره دارد: اگر چشم برای خدا كار كندمی شود عینالله اگر گوش برای خدا كار كند میشود اذن الله، اگر دست برای خدا كار كند میشود یدالله تا میرسد به قلب انسان كه اگر برای خدا باشد میشود عرشالله.
جانب شیخ چنان در خدا غرق بود كه وجود او را خدا مسخر كرده بود غیر از او نمیدید و هرچه میدید خدا میدید اول و آخر كلامش خدا بود و در نتیجه شدت محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام حجابی میان او و خدا و اهل بیت نبود و به تمام عوالم راه داشت، با ارواح در برزخ از آغاز خلقت تاكنون صحبت میكرد آنچه را هر كس در دوران عمر خود طی كرده بود به محض اراده میدید و نشانههای آن را میگفت و آنچه را اراده میكرد و اجازه میدادند آشكار میكرد.
از مرحوم مقدس كه از واعظان به حق و اهل تقوا و تقدس بود درباره صحت حدیث پیامبر اكرم (ص) پرسیدند كه فرموداگر نبود شیطان برگرد دلهای آدمیان هر آینه انسانها ملكوت را میدیدند (میزان الحكمه ج 10 ص 4988 _ 3390 _ 16945) پاسخ دادند: آری سوال كردم: شما ملكوت آسمانها و زمین را میبینید؟ پاسخ دادند: خیر _ ولی شیخ رجبعلی خیاط میبیند كه نمونههای بسیاری از ایشان در كتاب كیمیای محبت نقل شده است.
او از تاثیر نفس و قدرت سازندگی بالایی در تربیت جانهای مستعد برخوردار بود یكی از شاگردانش نقل میكند روزی من و شیخ همراه مرحوم آیتالله شاه آبادی در میدان تجریش میرفتیم. شخصی به ما رسید و از آیتالله پرسید: شما درست میگوئید یا این آقا؟ (اشاره به شیخ). آیتالله فرمود: من درس میدهم و دیگران یاد میگیرند ایشان انسان میسازد و تحویل میدهد.
تاثیر كلام و رمز اصلی سازندگی شیخ در عمل به حدیث حضرت امیرالمومنین (ع) است كه در این باره میفرماید: هر كس خود را پیشوای مردم سازد باید قبل از آموزش مردم به خود بپردازد و قبل از آنكه دیگران را با گفتار ادب كند به رفتار خود را تربیت نماید همین گونه بود كه او لحظهای از خدا غافل نبود.
همیشه میفرمود: هر سوزنی برای غیر خدا زدم به دستم فرو رفت.
محورهای اصلی سخنانش توحید، اخلاص، محبت به خدا، حضور دائم، انس با خداف خدمت به خلق، توسل به اهل بیت، انتظار فرج و پرهیز از محبت دنیا، خودخواهی و هوای نفس.
او سخنانش همانند قرآن دلنشین بود، سفارش شیخ در آفت زدایی دل از محبت خدا كسب معرفت شهودی كه تا حاصل نشود انسان عاشق به كمال مطلق نیرسد و لازمه تحصیل معرفت شهودی ترك محبت دنیاست. شخص دنیاطلب و هوسران هرگز به آمال و آرزوهای خود نمیرسد و هیچوقت قلب و دل او قرار پیدا نمیكند تا صاحبش در آن جای گیرد وقتی حضرت عیسی (ع) به معراج میرفت به آسمان چهارم رسید خطاب رسید او را تفتیش كنید یك سوزن به یقه حضرت مشاهده كردند، خطاب رسید چون به این سوزن علاقه داشته همانجا او را متوقف سازید والا او را تا آسمان هفتم هم بالا میبردند.
پس از گم شدن حضرت یوسف (ع)، حضرت یعقوب (ع) خیلی محزون بود و سالها با خدا مناجات و اظهار عشق و محبت میكرد، خطاب رسید در یك آه تو یوسفت بود كنایه از اینكه باید محبت او را از دلت بیرون كنی.
یكی از شاگردان مرحوم شیخ نقل میكند كه آن بزرگمرد همواره به گدایی دربخانه خدا سفارش میكرد و میفرمود: شبی یكساعت دعا بخوانید اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترك نكنید.
ادعیهای كه معمولا از سوی شیخ سفارش میشد دعای عدلیه، دعای توسل و دعای یستشیر بود و دیگر مناجات حضرت امیر (ع) در مسجد كوفه كه با ذكر (مولای یامولای) همراه است مناجاتهای پانزده گانه حضرت سجاد ع، رانیز فراوان توصیه میكرد و میفرمود: هر یك از این پانزده دعا، یك خاصیت دارد . مثلا مناجات تائبین محبت دنیا را كم میكند . مرحوم شیخ یكی از خواص تلاوت صبحگاهی سوره صافات وتلاوت شبانگاهی سوره حشر را دست یافتن به صفای باطن میدانست و برای سوره واقعه اثر فراوانی قایل بود.
از دستورهای شیخ برای مداوت براذكار اینهاست:
1- برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر نفس ذكر: یا دایم یا قایم
2- برای دوستی خداوند متعال در دل: هزار صلوات تا چهل شب
3- برای سركوبی نفس: هر روز سیزده مرتبه ذكر: اللهم لكالحمد و الیك المشتكی و انت المستعان.
4- برای چیرگی بر نفس: مداومت بر ذكر لاحول و لاقوةالابالله العلیالعظیم
5- ذكر: یا غنی یاكریم دویست بار بعد از نماز بسیار مؤثر است.
علاوه بر اینها قرائت روزانه زیارت عاشورا را مورد تاكید شیخ بود كه خود آن را ترك نمیكرد .
جناب شیخ به ذكر: یا زكیالطاهر من كل افت بقدسه سفارش میكرد جناب شیخ در برابر درخواست مكرر یاران برای تشرف به محضر مقدس آقا امام زمان عج، سفارشهای خاصی فرموده كه از آنجمله میتوان به مورد زیر اشاره كرد: شبی یكصد بار آیه كریمه ربادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرجا صدق واجعل لی من لدنك سلطانا نصیرا تا چهل شب.
پای سخنان شیخ:
1- ای انسان خودت را بشناس و با او باش و رفاقت كن ، ملكوت و ملائكه دوستان تواند.
2- اگر ما به قدر ترسیدن از یك عقرب از عقاب خدا، بترسیم همه كارهای عالم درست میشود.
3- حدكمال انسان این است كه به خدا برسد یعنی مظهر او بشود.
4- خدا به قدری مهربان است كه گویا فقط همین یك بنده را دارد. كه دایم به او میگوید این كار را بكن و آن كار را مكن تادرست شوی.
5- با خدا انسی داشتم التماس كردم، سرخلقت را به من بفرمایید، خطاب آمد احسان، احسان به خلق بعد از بندگی ما.
6- به سادات احترام بگذارید آنان را در هر مرتبه و منزلی كه هستند گرامی بدارید.
7- میزان ارزش اعمال، میزان محبت به خداست.
8- تقوی منزلتی دارد، مرتبه نازله آن انجام واجبات و ترك محرمات.
9- مرتبه عالیه تقوی پرهیز كردن از غیر خداست.
10- رسیدگی به فقرا انسان را عاشق خدا میكند.
11- مردم را به خدا دعوت كنید نه به خود.
12- آنچه پس از انجام فرائض حال بندگی را درانسان ایجاد میكند نیكی به مردم است.
13- هیچ چیز مثل عمل به احكام برای ترقی وتعالی بشر مؤثر نیست.
14- تو برای خداباش، خدا و ملائكهاش برای تو خواهند بود.
15- به مردم رسیدگی كنید تا خدا به شما رسیدگی كند.
16- اهل بیت را خرج گرفتاریهای زندگی و دنیایتان نكنید، آنها چراغ راه شما در طریق توحیدی و خداشناسی هستند.
17- تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است كه ممكن است حلالزاده بخورد و مثل حرامزاده شود یا حرامزاده بخورد و حلالزاده شود.
18- اگر كسی برای خدا كار كند چشم دلش باز میشود.
استاد به مدارج رفیع از سلوك و معرفت رسیده است. نمونهای والا از عارفان است كه در پرتو ایات و روایات توانستهاند تابشی از باطن را به تماشا بنشینند، راهی كه امثال شیخ پیمودهاند با آنچه باطل صفتان صوفینما و درویشان دكان دار از آن گذشتهاند فرسنگها فاصله دارند.
درنگ در زوایای زندگی شیخ روشنگر این حقیقت است كه وی با ریاضت ودرویشی به این مقام و منزلت نایل نشده و در تعلیمات خود نیز هرگز به این امور سفارش نكرده، بلكه آنچه او را بدین جایگاه رسانده و منزلت بخشیده است مداومت وی بر سركوبی نفس و پایداری در برابر خواهشها و آرزوهای دور و دستنیافتنی بشراست، آرزوهایی كه هر چه بیشتر برآورده شود گستردهای افزونتر را میطلبد.
شیخ رجبعلی نكوگویان (خیاط) بعد از سالها خدمت در مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بعد از گذشت 79 بهار از زندگی پربركتش دراین دنیای فانی سرانجام در روز 22 شهریور یكهزار و سیصد و چهل هجری شمسی در تهران دیده فروبست و به خاطرهها پیوست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر